By Marcus Alexander/ Harry Korine
نوشته: ماركوس الكساندر و هري كوراين
ترجمه: سارا پنجی زاده
الكساندر و كوراین از مدرسه بازرگانی لندن میگویند، شركتهایی كه از راهبردهای مدبرانه برای جهانیشدن برخوردار نیستند، در معرض خطر فروپاشی یا بازبینی کامل به وسیله سهامداران فعال قرار دارند. با وجود این، بسیاری از كسبوكارها (بهویژه در صنایع مقرراتزداییشده، خدمات و تولید) مفروضات سطحی درباره لزوم جهانیشدن دارند و با تمام قدرت بهسوی ناكامی رهسپار میشوند. این در حالی است كه اگر اندكی مكث كرده بودند تا به سه پرسش ساده پاسخ دهند، میتوانستند بهخوبی از اشتباهها پیشگیری كنند.
آیا منافع بالقوهای برای شركت وجود دارد؟ حركتهایی كه برای برخی شركتها منطقی هستند، لزوماً برای دیگر شركتها منطقی نخواهند بود. شرکت انگلیسی ردلند، سازنده کاشی سقف، بدون آنکه بفهمد رویه ساختوساز در برخی کشورها تقاضای اندکی را برای کاشیهای بتونی سقف بهبار میآورد، کوشید دانش فنی خود را فراتر از بازار محلی بهکار گیرد و در پی آن این نکته را آموخت. با آنکه شرکت مذکور کاملاً از توانایی انتقال فناوری مربوطه برخوردار بود، انجام چنین کاری در آن بازارها هیچ ارزشی ایجاد نکرد.
آیا از مهارتهای مدیریتی لازم برخورداریم؟ حتی اگر منافع بالقوهای هم برای شرکتی در میان باشد، ممکن است خود در جایگاهی نباشد که بتواند آنها را تحقق بخشد. برای مثال، با وجود آنکه گروه صنعتی بی.تی.آر در بسیاری از کشورها وارد کار شد، هر واحد کسبوکار آن کموبیش بهطور خودمختار اداره میشد. زمانی که آنها مشتریان شرکت جهانی شدند، برخورداری از عرضه و پشتیبانی هماهنگ فرامرزی را از آن انتظار داشتند. به این ترتیب، بی.تی.آر از جایگاه خوبی برای برآورده ساختن این انتظارات برخوردار بود، اما فرهنگ سازمانی ریشهدار واحدهای آن مانع از دستیابی به یکپارچگی جهانی شد.
آیا هزینهها بر منافع سبقت دارند؟ ممکن استزیان ثانویهپیشبینینشدهای تمام حرکتهای جهانی شرکت را زیانآور سازد. تیسیال، شرکت چینی سازنده لوازم الکترونیک و لوازمخانگی، بهسرعت دامنه کار خود را در آمریکا و اروپا از طریق مجموعهای از تملک و سرمایهگذاری مشترک توسعه داده است. طی این روند، زیرساختهای شرکت دستوپاگیر شده و در نتیجه، هزینه مدیریت آن بر منافع افزایش دامنه شرکت فزونی یافته و منجر به زیانهایی هنگفت شده است...