By Thomas H.Davenport and Jhon C.Beck
كاركنان به حجم زيادي از اطلاعات كسب وكاري دسترسي دارند، به ويژه، اين اطلاعات در محل كار و انجام وظايف روزانه نصيبشان مي شود. اما سروكارداشتن با اين همه اطلاعات، كاركناني را كه تعدادشان بر اثر تعديل نيروي انساني كاهش يافته است به سمت «بيماري» كمبودتوجه سوق مي دهد. رهبران شركت براي نيل به اهداف خود نيازمند توجه كامل كاركنان خود هستند. چيزي كه امروزه نايابي و كمبود آن حس مي شود. نويسندگان مقاله، توماس داونپورت و جان بك، نحوه مديريت توجه كاركنان و بازديدكنندگان جايگاه توسط شركت ها را موردمطالعه قرارداده اند. در اين مقاله، آن ها اجزاي مديريت توجه را از سه ديدگاه (اقتصادي، روان شناسي زيست شناختي و تكنولوژيك) تجزيه و تحليل كرده و توصيه هايي براي حفظ تمركز كاركنان بر وظايف حياتي شركت عرضه مي دارند. آموزه هاي آن ها نشأت گرفته از برترين عملكردهاي جذاب ترين جايگاه هاي وب و صنايع سنتي توجه نظير تبليغات، فيلم و تلويزيون است. نويسندگان مي گويند كه مديراني كه اداره توجه را برعهده دارند بايد بدانند كه اين كار شبيه بازي برد-باخت است. يعني ميزان آن چه كه دست به دست مي شود، هميشه ثابت است. مديران بايد بهره گيري از غرايز حفظ بقاء و رقابتي كه در وجود همه هست و به تعيين ميزان توجه به چيزهايي خاص كمك مي كند، را موردتوجه و لحاظ قراردهند. به طور مثال، خطر شكست و اضمحلال شركت و به تبع آن از ست دادن شغل و درآمد، بي شك توجه كاركنان را به ضرورت تغيير، متمركز مي سازد و به همين ترتيب رقابت داخلي بين واحدهاي كسب و كاري مي تواند انگيزه بيشتر كاركنان در توجه به يك هدف سودآوري يا فروش را موجب شود. نويسندگان مقاله چنين نتيجه گيري مي كنند كه امروزه، رهبران بايد توجه بيشتري به توجه مبذول دارند، زيرا درك و مديريت آن به ميزان زيادي ناقص و ره به خطا برده است.