تعیین اهداف، با واداشتن افراد سازمان خود به انجام عملی آنها کاملا تفاوت دارد. برای خیز برداشتن از تصور تا اجرا، نمیتوان فقط کارهای مورد نیاز را تعریف کرد؛ بلکه لازم است جزئیات اجرای آن نیز بیان شود. یک ابزار انگیزشی که این امکان را فراهم میسازد «برنامهریزی اگر...آنگاه» است که به افراد کمک میکند نیت خود را بیان کرده و به انجام برسانند.
هالوورسن، روانشناس اجتماعی، میگوید برنامههای اگر...آنگاه کارگر هستند، زیرا احتمالات، جزئی از سیمکشی عصبی ما هستند. انسانها در زمینه کدگذاری اطلاعات به زبان «اگر الف، آنگاه ب» و استفاده از پیوندها (اغلب بهشکل ناخودآگاه) برای هدایت رفتار خود بسیار ماهر هستند. وقتی افراد تصمیم میگیرند دقیقا چهوقت، در کجا و چگونه اهداف خود را برآورده کنند، در مغزشان میان یک موقعیت خاص یا علامت («اگر یا وقتی الف اتفاق میافتد») و رفتاری که باید در پی آن بیاید («آنگاه ب را انجام میدهم») ارتباطی را خلق میکنند. بدین ترتیب، تحریکات قدرتمندی برای کنش ایجاد میشود.
تاکنون اکثر پژوهشهای مربوط به برنامههای اگر...آنگاه بر افراد تمرکز کردهاند، ولی مطالعات اخیر نشان میدهد این برنامهها برای گروهها نیز بسیار مفید هستند و از طریق افزایش تمرکز گروهی و انگیزش افراد برای انجام فعالیتهای کلیدی در موعد مقرر، عملکرد تیمی را بهبود میبخشند.
برنامهریزی اگر...آنگاه به سازمانها کمک میکند از ارائه تعاریف مبهم برای اهداف، اندیشه گروهی، گرایش به دنبال کردن علل از دست رفته و مشکلات دیگر جلوگیری کنند. چنین برنامهریزی شرایط کامیابی را بهدقت کشف میکند، احساس مسئولیت را در همه افراد افزایش میدهد و به پرکردن آن فاصله دردسرآفرین موجود میان دانش و کنش کمک میکند.