ترجمه دکتر مریم بیدمشگیپور[2]
مارکس در سال 1867 نوشت: «تاریخ بیانگر هیچ تراژدی هولناکتری از انقراض تدریجی نسل بافندههای انگلیسی نیست.» او به هرجا مینگریست شاهد جایگزینی سریع و مداوم تکنولوژی با نیروی انسانی بود.
یکقرنونیم بعد ما همچنان مشغول جایگزینی تکنولوژی با انسانها و بیکار کردن آنها هستیم. سال گذشته اریک برینولفسون و اندرو مکافی به خطرات (و نتایج) آینده دیجیتال ما در کتاب «عصر دوم ماشین» پرداختند. امسال موسس ایکپرایز، پیتر دیاماندیس، به همراه استیون کاتلر، با تمام وجود به ستایش قدرت تکنولوژی در کتاب کمتر دیده شده خود «جسور» پرداختند. این کتاب راهنمای مناسبی برای کارآفرینان نوآور برای راهاندازی «سازمانهای نمایی»[3] است که تاثیر آنها بهطور نامتناسبی بسیار بیشتر از تعداد افراد شاغل در آنهاست. از اینها گذشته، چه کسی با وجود هوش مصنوعی یا شبکه جهانگستر که میتواند خرد جمعیت را بهکنترل درآورد، نیازمند نیروی کار انسانی خواهد بود؟
کتابهایی از این دست، بر ترس بسیاری از افراد در مورد نقش تکنولوژی در جوامع تمرکز دارند: به این شکل که: ثروت بسیاری ایجاد میشود، ولی توزیع آن ناعادلانه است. اما دیگر مفسرین تصویر خوشبینانهتری ترسیم کرده و فرصتهای پیشرفت در قرن بیستویکم را بدون کنارگذاشتن کارگران دیدهاند.