By Marcus Buckingham
نوشته: مارکوس باکينگهام
ترجمه: دكتر احمد عيسی خانی
اکنون نوعی از محتواي شخصيشده را انتظار داريم که براي مثال، بهطور روزمره توسط فروشندههاي برخط (آنلاين) و خدمات خبري ارائه ميشود. اما برنامه رایج توسعه رهبري هنوز رويکرد فرمولگونه و تكاندازه را اتخاذ ميکند و بهندرت هم اتفاق ميافتد که تکنیکی برتر از يک رهبر بهطور اثربخش به ديگران منتقل شود. فردي که تلاش ميکند عملي را از يک رهبر با سبکي متفاوت اقتباس کند، معمولا غیرطبیعی و عجیب (رهبر ساختگی) به نظر ميرسد.
کارهاي شگرف هتلهاي هيلتون و ساير سازمانها نشان ميدهند چگونه شرکتها ميتوانند از مدل الگوريتمي براي ارائه توصيههاي آموزشي خاص و متناسب با سبک هر فرد استفاده کنند. اين كار يک فرايند پنجمرحلهاي است: نخست، شرکت بايد ابزاري را انتخاب کند که نوع سبک رهبري فرد را مشخص ميکند. دوم، بايد بهترين رهبرانش را ارزيابي کند و سوم، درباره تکنيکهايشان با آنها مصاحبه کند. چهارم، بايد از مدل الگوريتمي براي ارائه توصيههاي برگرفته از آن تکنيکها براي رهبران در حال توسعه مشابه استفاده کند. پنجم، براي بهبود محتوا و هدف توصيهها بايد سيستم را با واکنشهاي کاربر بهصورت پويا هوشمند سازد.
قدرت چنين سيستمي (بسيار سفارشي، مبتني بر اشتراکگذاری همتايان و تکامل مستمر) بهزودي مدلهاي اصلي توسعه رهبري را دگرگون خواهد کرد. چنين سيستمي بهناچار به تمام سازمانها رسوخ خواهد کرد تا اين که در جايي بهترين توصيههاي رهبري از همهجا گردآوري و ذخيره شده و بر مبناي بهترين تناسب فردي توزيع شوند.