ايده تفکیکپذیري اجرا از استراتژی در دهه گذشته جایگاه ثابتی در اندیشه مدیریتی پیدا کرده است.
تحقق بخشیدن به یک استراتژی بستگی به تلاش خیل کارکنان دارد. بنابراین، جای تعجب ندارد هنگامی که یک استراتژی شکست میخورد، دلیل آن را اجرای ضعیف بیان میکنند.
اما پایههای چنین دیدگاهی نسبت به استراتژی و اجرا بر یک استعاره نادرست نهاده شده است. این استعاره، مدیریت ارشد را مغز تصمیمگیرنده دانسته، در حالی که باقی کارکنان شرکت را دستها و پاهایی بیاختیار میشمارد که تنها آنچه را مغز دستور میدهد اجرا میکنند. این رویکرد باعث لطمهخوردن به شرکت میشود، زيرا موجب دلسردی کارکنان میشود.
استعاره مناسبتری که برای استراتژی میتواند بهکار رود، رودخانهای مواج است که در آن انتخابها به شکل آبشاری از سرچشمه آن در کوهها (مدیریت ارشد) به سوی مقصد (بقیه افراد سازمان) جاری است. مدیران در سطوح بالا انتخابهايي با دامنه گستردهتر میگیرند که شامل سرمایهگذاریهای بلندمدت میشود، در حالی که به افراد در سطوح پایینتر اختیار تصمیمگیریهای روزمره و قابللمسی را میدهند که بهطور مستقیم بر خدمات مشتریان و رضایت آنها تاثیر میگذارند.
برای آنکه این آبشار جریان مناسب و روانی داشته باشد تصمیمگیرندگانی که در نقاط بالاتر قرار دارند باید محيط را برای آنان که در سطوح پایینتر هستند فراهم کنند. این امر با انجام چهار مورد زیر میتواند صورت گیرد: بیان آنکه انتخاب چیست و چرا گرفته شده، تعیین انتخاب مرحله بعد، پیشنهاد کمک برای اتخاذ تصمیم در هنگام نیاز و تعهد به بازنگری و تغییر انتخابها بر اساس بازخورد.
زمانی که تصمیمات سطوح پایین و بازخوردها تشویق شوند، کارکنان شرکت اطلاعات را از پایین به سطوح بالا ارسال میکنند. این امر باعث افزایش دانش افراد تصمیمگیرنده در سطوح بالا شده و به همگان در سازمان کمک میکند تصمیمات بهتری اتخاذ کنند.
[1]. راجر مارتین، ريیس دانشکده مدیریت روتمن در دانشگاه تورنتو است. او کتاب «طراحی کسبوکار: چرا تفکر طراحی مزیت رقابتی آينده است» (انتشارات هارواردبیزنسریویو، 2009) را منتشر ساخته است.