By Freek Vermeulen/ Phanish Puranam/ Ranjay Gulati
نوشته: فريك ورمولن، فنيش پورانم و رانجای گولاتی
ترجمه: مهندس فضل اله امينی
هيچكس مخالف ضرورت تغيير سازماني به وقت اقتضاي محيط كسبوكار نيست. اما اين ايده كه احتمال دارد شركتي به خاطر نفس تغيير خواهان تغيير باشد اغلب موجب بدبيني شده است. راستي اگر اجباري به تغيير نداشته باشيم، چرا بايد آن همه سختي و مرارت را بر سازمان تحميل كنيم؟
اين نگرشي خطرناك است. سازمانها بايد بيتوجه به چشمانداز رقابتي خود، گهگاه خود را تكان دهند، حتا اگر محيط بيروني طوري در تغيير نباشد كه نيازمند واكنش باشد، شايد محيط دروني مقتضي تغيير است. فعلوانفعالهاي انساني[2] درون هر سازمان يكسره در تغييرند و مستلزم تغيير دوشادوش سازمان هستند. بهمرور، شبكههاي غيررسمي بازتابنده ساختار رسمي ميشوند و به اين ترتيب، خزانهها[3] پديد ميآيند. تجديد ساختار افراد را بر آن ميدارد كه رفتهرفته به شبكههاي جديد شكل دهند و بر خلاقيت سازمان بيفزايند. همچنين تجديد ساختار در هر سازمان سبب گسيختگي و درهم ريختن همه كارهاي عادي و روزمرهاي ميشود كه در مجموع سبب خفهكردن نوآوري و سازشپذيري بودند. در نهايت، تجديد ساختار، ساختارهاي مندرس قدرت را پاره ميكند، ساختارهايي كه احتمال دارد بيسروصدا تخصيص منابع را در شركت به بيراهه بكشانند.
[1]. فريك ورمولن، دانشيار دانشكده كسبوكار لندن است. فنيش پورانم، استاد دانشكده كسبوكار لندن و يكي از گردانندگان مركز آديتيابيرلا در هند است. رانجاي گولاتي، استاد دانشكده كسبوكار هاروارد است.