By Max H. Bazerman/ Dolly Chugh
نوشته: ماکس بازرمن و دالي چاف
ترجمه: دکتر مريم شريفيان ثانی
ا زمانی که مِرک, داروی ضددرد وایوکس را در سپتامبر سال 2004 از بازار خارج کرد, تنها در ایالاتمتحده بیش از صدمیلیون نسخه از این دارو را به بیماران تجویز کرده بودند. اما اکنون پژوهشگران برآورد میکنند ممکن است مصرف وایوکس علت حدود 25هزار حمله قلبی و سکته مغزی بوده باشد. شواهد و مدارک مبنی بر خطرات این دارو از سالها پیش یعنی سال 2000 در دسترس بود. پس چرا این همه پزشک به تجویز آن ادامه دادند؟
به گفته نگارندگان مقاله, پاسخ این پرسش به پدیده «آگاهی محدود» و وقتی مربوط میشود که چشمبندهای شناختی, فرد را از دیدن, جستوجو, بهکارگیری یا تشریک اطلاعات مرتبط, بهسادگی در دسترس و بهراحتی قابلدرک, در فرایند تصمیمگیری بازمیدارند. بهطور مثال, پزشکانی که وایوکس را تجویز میکردند, اغلب بازخوردهای مثبتی را از بیماران مصرفکننده این دارو دریافت میکردند. بنابراین, با وجود دسترسی به اطلاعات مربوط به خطرات این دارو, پزشکان ممکن است چشمشان بر میزان خطر بسته بوده باشد.
آگاهی محدود میتواند در سه مقطع از فرایند تصمیمگیری اتفاق افتد. ابتدا, ممکن است مدیران موفق به دیدن یا جستوجوی اطلاعات مهم موردنیاز برای تصمیمگیری درست نشوند. دوم, ممکن است به دلیل عدمآگاهی از ارتباط اطلاعاتی که میبینند, موفق به استفاده از آن نشوند. سوم, ممکن است در تشریک اطلاعات با دیگران کوتاهی کنند و به این وسیله آگاهی سازمان را محدود سازند.
این مقاله, با استناد به مثالهایی مانند فاجعه فضاپیمای چالنجر و اشتباهات سیتیبانک در ژاپن, به بررسی مواردی میپردازد که مدیران را از دیدن آنچه در برابرشان قرار دارد و درست است, باز میدارد و توصیههایی را برای چگونگی افزایش آگاهی ارائه میدهد.
قطعیقین, هر تصمیمی هم مستلزم گسترش آگاهانه تمرکز مدیران نیست. جمعآوری اطلاعات خیلی زیاد برای هر تصمیمی موجب هدررفتن زمان و سایر منابع ارزشمند میشود. کلید کار, دقت است. اگر مدیران فکر میکنند ارتکاب یک اشتباه میتواند خسارت جبرانناپذیری بهبار آورد, در این صورت, باید بر گردآوری تمام اطلاعات لازم برای تصمیمگیری خردمندانه پافشاری کنند.