By Scott D. Anthony/ Matt Eyring/ Lib Gibson
نوشته: اسكات آنتوني، مت آيرينگ و ليب گيبسون
ترجمه: مهندس محمدرضا رزاقی
در بازی پیچیده فوتبال آمریکایی، تیمها به یک کتاب قواعد بازی مراجعه میکنند که ضخامت آن بهاندازه راهنمای تلفن شهر مانهاتان است. اما زمانی که مسئله رشد نوآورانه در فعالیتهای تجاری مطرح میشود که حداقل میتوان گفت بهاندازه فوتبال حرفهای پیچیده است، میبینیم بیشتر سازمانها اقدام به تدوین برنامه دقیق بازی نکردهاند. در واقع، بسیاری از مدیران بهاین نتیجه رسیدهاند که هالهای از ابهام پیرامون دنیای نوآوری وجود دارد و فرصتهای موجود را پنهان کرده است.
نگارندگان مقاله بر این باورند که سازمانها میتوانند با تدوین راهبردهای رشد بر اساس نوآوریهای ویرانساز (که توسط کلیتون کریستنسن تعریف شده) بهاین هاله ابهام نفوذ كنند. چنین نوآوریهایی با یک الگو مطابقت دارند: راهحلی کاملاً جدید ارائه میدهند؛ بهخوبی با ابعاد سنتی و مهمتر از آن، با ابعاد دیگری که برای مشتریان هدف اهمیت بیشتری دارند، بهتر عمل میكنند و در ابتدا برای حاكمان توانمند بازار جذابیت ندارند.
سازمانها میتوانند با ترکیب این الگوی بنیادین با تحلیل نوآوریهای عمده در بازارهای خود، فهرستهای همسنجی (چکلیست) یا همان کتاب قواعد بازی خود را تدوین كنند. نکته کلیدی در ابتدا این است که روی تخمینهای مالی دقیق تمرکز نکنیم، بلکه ببینیم نوآوری مربوطه چهقدر با الگوی موفقیت همخوانی دارد. ترغیب انعطافپذیری نیز دارای اهمیت است: سازمانها باید این تمایل را داشته باشند كه پروژههای ناموفق را متوقف کرده، نوآوریها را از فرایندهای طراحی استاندارد معاف کرده و از در اختیار قراردادن منابع مالی اضافی به تیم مربوطه خودداری کنند، زیرا این کار میتواند باعث حرکت در مسیر نادرست شود.
سازمانها میتوانند با مهارت در تعریف الگوی نوآوری موفق و اجرای آن، مزیتهای رقابتی قابلتوجهی کسب کنند. اما زمانی که این الگو بدیهی شود و الگوهای دیگری پا به صحنه بگذارند، ایجاد مزیتهای رقابتی بر پایه شایستگیهای نوآوری تبدیل به کاری مشکل خواهد شد.