(مطالعه موردی در صنعت قطعهسازی ایران)
پيتر دراكر صنعت خودروسازي را صنعت صنعتها نام نهاده است.برای اینکه در حقيقت صنايع خودروسازي آينه تمام نماي توسعه اقتصاد صنعتي يك كشور است و عمليات آن از توليد تا توزيع و مصرف بسيار گسترده است و نقش بهسزايي در به حركت درآوردن چرخههاي اقتصادي يك كشور دارد. البته در ایران طی چند سال اخير، بدهی شرکتهای خودروسازی به شرکتهای قطعهسازی و بدهی آنها به بانکهااز یکسو و رقابت قطعهسازان ایرانی با شرکتهای چینی و ترک از سوی دیگر مشكلات و چالشهای جدی زيادي را برای کارآفرینان این صنعت ایجاد کرده است.
بهنظر ميرسد جهت حل اين مشكلات لازم است كه دستاندركاران صنايع قطعهسازي، شيوهها و روشهاي جديدي را براي ساخت، توليد و عرضه قطعات خودرو شناسايي كرده و بهكار گيرند. يادگيري و بهكارگيري شيوههاي نوين توليد و عرضه كه با خطرپذيري و نوآوري همراه باشد را يادگيري كارآفرينانه ناميدهاند. لذا این پژوهش درصدد است به اين مسئله پاسخ دهد كه آیا منابع اجتماعی اطلاعات تاثيري بر يادگيري كارآفرينانه توسط مدیران/مالکان فعال در زمینه صنایع قطعهسازي خودرو در كشور دارند؟
[1]مژده مخبر دارای مدرک دکترای مدیریت رفتار سازمانی است. ایشان استاد مدرسه بین المللی کسب و کار دانشگاه تکنولوژی مالزی میباشند