Intervied by Daisy Wademan Dowling
مصاحبه کننده: دیزی ویدمن داولینگ
ترجمه: نسترن بهلولی
من در شهر كوچكی در حومه فیلادلفیا بزرگ شدم و همانجا هم به دبیرستان میرفتم كه همه چهار سالش را ورزش دو میكردم. تیم ما در فضای باز تمرین میكرد و در سرمای گزنده زمستان تجربه بسیار ناخوشایندی بود. مدرسه روی تپهای بنا شده بود و وقتی دور محوطه پاركینگ میدویدیم باد مثل شلاقی دور ساختمان میچرخید و به ما ضربه میزد. مجبور بودیم مواظب جلوی پایمان باشیم تا سر نخوریم و روییخها نیفتیم. در حالی كه دورهای كامل را میدویدیم مربی (مردی پنجاهساله به نام جك آرمسترانگ) با كلاه و دستكشهای پشمی و در حالی كه خوب خودش را در كتی بزرگ پیچیده بود در پناه دیواری كه از باد در امان بود میایستاد و لبخندزنان ما را تشویق میكرد. هر بار كه گروه از كنارش رد میشد، فریاد میزد: «یادتون باشه برای برداشت از حسابتون باید اول پسانداز كرده باشید.»