By John S. Hammond, Ralph L. Keeney, and Howard Raiffa
نوشته: جان هاموند، رالف كينی و هاوارد رايفا
ترجمه: عاطفه پاشازاده
تصمیمهای بد اغلب ریشه در روش تصمیمگیری دارند. برای مثال, انتخابهای جایگزین بهدرستی تعریف نشدهاند، اطلاعات درست جمعآوری نشده یا هزینه و فایده بهدقت محاسبه نشده است. ولی گاهی اوقات, مشكل در فرایند تصمیمگیری نیست, بلكه در ذهن تصمیمگیرنده است: روش كاركرد ذهن انسان میتواند تصمیمهای ما را زایل كند.
در این مقاله كه اولین بار در سال 1998 بهچاپ رسید, جان هاموند، رالف كینی و هاوارد رایفا, هشت دام روانی را بررسی كردهاند كه بر تصمیمهای كسبوكاری ما تاثیر میگذارند. دام لنگرانداختن باعث میشود به اطلاعات دریافتی وزن بیشتری بدهیم. دام وضعیت موجود ما را به سوی حفظ وضع موجود هدایت میكند (حتی زمانیكه گزینههای بهتری وجود دارند). دام هزینه پایبند ما را به تكرار اشتباهات گذشته وامیدارد. دام شاهدِ موید ما را جذب اطلاعات هدایتکننده به سوی تمایلات قبلی کرده و از توجه به اطلاعات ناقض آن بازمیدارد. دام قالببندی, زمانی بروز میکند كه مسئله به روشی غلط مطرح میشود و فرایند تصمیمگیری ناچیز شمرده میشود. دام اعتماد افراطی موجب میشود دقت برآورد خود را بیش از حد قلمداد كنیم. دام احتیاط تفریطی نیز هنگامی بروز میكند كه درباره وقایع, نامطمئن تصمیم میگیریم. این دام ما را به سوی محافظهكاری هدایت میكند. دام یادآوری موجب میشود توجه زیادی به وقایع اخیر و مهیج معطوف شود. بهترین راه برای دوریگزیدن از همه این دامها, آگاهی است: هشیاری موجب آمادگی است. اما مدیران بهعلاوه میتوانند گامهای سادهای برای حمایت از خود و سازمانشان در برابر این لغزشهای ذهنی بردارند تا اطمینان حاصل كنند تصمیمهای كسبوكاری مهم آنها ایمن و قابلاعتماد هستند.