BY Michael mankins/ david hardings/ rolf-magnus weddigen
نوشته: مایکل ماتکینز ودیوید هاردینگ و ولف مگنوسودیگن
ترجمه: نسترن بهلولی
بیشتر شركتها آن اندازه كه در فروش مهارت دارند در خرید ندارند و اغلب در زمان نامناسب و به روش نامناسب سرمایهبرداری میكنند. هر یك از این اشتباهها تاوان سنگینی دارد.
مطالعه شركت بِین.اند.كامپانی نشان میدهد، طی بیست سال گذشته شركتهایی كه راهبردی سازمانیافته برای سرمایهبرداری در پیش گرفتهاند، ارزشی تقریباً دو برابر بیشتر از یك شركت معمولی برای سهامداران خود خلق كردهاند. در این مقاله، شركای بین، مانكینز، هاردینگ و ودیگن، چهار قاعده مشخص این سرمایهبرداران را شرح میدهند.
اول، سرمایهبرداران هوشمند همانطور كه تیمهایی برای خرید دارند گروههایی تماموقت هم برای سرمایهبرداری دارند كه بهصورت مداوم سبد كسبوكارهای شركت را در جستوجوی نامزدهای سرمایهبرداری كندوكاو میكنند و به زمانبندی و گامهای اجرایی لازم برای بیشینهسازی ارزش هر مورد خاص میاندیشند.
دوم، آنها نامزدهای سرمایهبرداری را بهصورت عینی و بدون اعمال نظر شخصی برمیگزینند. شركتهای بسیاری در شرایط اقتصادی بد و هنگامی كه قیمتها پایین هستند، برای فروش عجله میكنند. اما سرمایهبرداران خوش فكر تنها كسبوكارهایی را میفروشند كه با فعالیت اصلی شركت همخوانی ندارند و ارزش آنها برای خودشان بیشتر از دیگران نیست.
سوم، سرمایهبرداران موفق همانطور كه در گزینش واحدهای فروشی و زمان فروش دقت میكنند، چگونگی تنظیم معامله و انتخاب خریدار را هم در نظر میگیرند. در برنامهریزی و انجام معامله هم به همان اندازه وسواس بهخرج میدهند كه خریداران هوشیار در مورد تلفیق پس از ادغام میاندیشند.
چهارم، خریدار را در مورد سرعت و نحوه سودآوری معامله مجاب میكنند و اطمینان حاصل میكنند كاركنان واحد تحت فروش برای ماندن و حصول این ارزش انگیزه كافی دارند.
شركتهای متنوعی همچون تكسترون، ویرهازر، فورد، دانون و روچ، با استفاده از این چهار قاعده تبدیل به شركتهایی «آماده برای سرمایهبرداری» شدهاند: شركتهایی كه قادر به حركت هماهنگ در زمان مناسب و به روش مناسب برای ایجاد بیشترین ارزش برای سهامدارانشان هستند.