by noam wasserman
نوشته: نوام واسرمن
ترجمه: دکتر عبدالرضا رضایی نژاد
انسانها به چه منظور كسبوكاری را برپا میكنند؟ بیتردید، ثروتآفرینی و در اختیار داشتن كنترل شركت مطرح است. ولی پژوهش پروفسور واسرمَن از مدرسه بازرگانی هاروارد نشان میدهد كه این دو هدف باهم بسیار ناسازگارند. بنابه یافتههای ایشان، بنیانگذارانی كه بخش بزرگتری از سهام شركت را به منظور جلب شریكان، نیروهای كارامد و سرمایهگذاران واگذار میكنند، بسی بهتر از آنانی كه در این راه امساك دارند، موفق به برپایی شركتهای ارزشمندتر میشوند. چنین ارزش بالا و بازده عالی سازمان، اغلب در گرو بهكارگرفتن رهبران و مدیرانعامل باتجربه و حرفهای استكه وجودشان برای شركتهای رو به رشد ضروری است. این تنش و دام پیش روی بنیانگذار، ناشی از آن است كه او بخواهد به جامه «پادشاه» یا «ثروتمند» درآید و هرچه بیشتر به ثروتش بیفزاید یا گستردهتر بر شركت حكومت كند.
بنیانگذارانی مانند جان گابرت از شركت خردهفروشی مبلمان روم.اَند.بورد كه خواهان كنترل سراسری بر شركت هستند، بیشتر به دنبال كسبوكارهایی میروند كه خود در عملیات آن خبرهاند و به سرمایه نیز كمتر نیاز دارند. اینان علاقهمندند پس از بهراه انداختن یك روش مدیریتی ویژه خود، تا مدت درازی در اجرای آن اثرگذار باقی بمانند. كارآفرینانی همانند جیم تریاندیفلو (برپاكننده شركت اوكام) كه چشم به ثروت دارند، زودتر میتوانند از مرحله اداره سازمان جهیده و خود در یافتن و بهكارگرفتن مدیرعاملی تازه پیشگام شوند. اینان بیشتر در هیاتمدیره وظیفهای عهدهدار میشوند تا برای خود زمینه ایفای نقشی در دوران پیروزی و گسترش شركت را فراهم آورند. انتخاب میان «ثروت» و «قدرت»، راهنمای كارآفرینان در رفتن به راهی است كه از دید ایشان پیروزی بهحساب میآید.
بنیانگذارانی كه عاشق حكومت بر دستپرورده خود هستند، ثروتمندی بدون كنترل شركت را پیروزی نمیدانند. در برابر، آنانیكه ثروتمندی را هدف قرار میدهند، كنار رفتن از قدرت و اداره شركت خود را شكست بهحساب نمیآورند.