By Uday Karmarkar
نوشته: عدي كارماركار
ترجمه: دكتر كامبيز حيدرزاده
این روزها تیتر اول اكثر روزنامهها در ایالاتمتحده كلماتی نظیر برونتامینی و تولید در خارج است. تولید در خارج، نوحهسرای جابهجایی كار به سوی خارج است و برونتامینی، اعلامیه از دستدادن شغلهای عادی برای پیمانكاران است. اخیراً، این واژهها در تركیب با یكدیگر اینگونه تداعی میكنند كه دستهایی پنهان و مصمم به «صدور امریكا» در شركتها، مشاغل پردرآمد و كارمندی امریكاییها را به كشورهایی مثل هندوستان یا سایر نقاط منتقل میكنند تا همان كارها توسط متخصصانی با حقوق پایینتر انجام گیرد.
جنجال بر سر از دسترفتن مشاغل خدماتی (كه در حال حاضر عامل هشتاد درصد اشتغال بخش خصوصی در ایالاتمتحده است) مختص امریكا نیست. مشاغل خدماتی در تمام كشورهای توسعهیافته با ریسك مواجه هستند. بهطور مثال، در انگلیس حدود پنجاه هزار فرصت شغلی در سال 2003 بهصورت برونتامینی از دست داده شد. این مسئله همچنین باعث جنجالهای سیاسی در كشورهایی نظیر آلمان و سوئد شده است.
هیچیك از این سروصداها تازه نیستند. چنین رفتارهای تدافعی ناخوشایند همیشه با تحولات اقتصادی همراه بودهاند. گاهی اوقات، تحولات سیاسی تاثیر مثبتی بر مسائل اقتصادی دارند: در دهه 1980 هنگامی كه شركتها وارد مبارزات رقابتی شدند و وضعیت اقتصادی جهش كرد، این امر در امریكا صورت گرفت. گاهی اوقات نیز تاثیر این تحولات منفی است: در دهه 1930 قانون تعرفه اسموتهاولی Smoot-Hawley درباره واردات كالا، موجب ركود اقتصادی گسترده شد. به هر حال، جامعه و كسبوكار، چارهای جز مواجهه عملی با این واقعیتهای اقتصادی ندارند.