By Baruch Lev
نوشته: بارك لو
ترجمه: دكتر حميدرضا فرتوك زاده و مجيد قربانيان پور
داراییهای نامشهود (نیروی كار ماهر، حق ثبت و دانش فنی، نرمافزارها، ارتباطات قوی با مشتری، نامهای تجاری، طرحها و فرایندهای منحصربهفرد سازمانی و چیزهایی از این دست) بیشترین رشد سازمانی و ارزش را برای سهامداران ایجاد میكنند. آنها حداقل نیمی از ارزش بازاری شركتها را تشكیل میدهند و هر ساله یك تریلیون دلار از منابع سرمایهای شركتها را بهخود اختصاص میدهند. در واقع، همین داراییهای «نرم» هستند كه باعث ایجاد مزیت رقابتی «سخت» در شركتهای امروزی میشوند.
با این حال، تحقیقات گسترده نشان میدهند سرمایهگذاران، سهام شركتهایی را كه بر داراییهایی نامشهود متمركز هستند، بهدرستی ارزشگذاری نمیكنند. گاهی، بازار ارزش داراییهای نامشهود را بسیار بالا برآورد میكند و لذا سرمایه را هدر میدهد. ولی برای شركتهای فعال در بخشهای جاافتاده، شرایط برعكس است. در این بخشها، سرمایهگذاران، داراییهای نامشهود را كمتر از حد واقعی ارزشگذاری میكنند. این امر هزینه تامین مالی زیادی را به شركتها تحمیل میكند كه در نتیجه، آنها را به سرمایهگذاری كمتر در داراییهای نامشهود سوق میدهد و بدین ترتیب، فرصتهای ایجاد درآمد و رشدی كه سرمایهگذاران به دنبال آن هستند، از دست میروند.
به همین ترتیب، مدیران نیز معمولاً در زمان تصمیمگیری در مورد میزانی كه باید در داراییهای نامشهود سرمایهگذاری كنند یا اینكه كدامیك از این داراییها بیشترین بازدهی را دارند، با چشم بسته عمل میكنند. بهطور مثال، در مورد سرمایهگذاری در بخش تحقیق و توسعه، شركتها نهتنها بودجه بسیار كمی را به این بخش اختصاص میدهند، بلكه منابع را نیز از تخصیص به نوآوریهای پرمخاطره نسل آینده كه بهصورت بالقوه میتوانند پرسود باشند، به اصلاح محصولات و فنآوریهای جاری منتقل میكنند. در نتیجه، شركتها هم خود را و هم اقتصاد كشور را از آنچه كه قاعدتاً بایستی لبه برنده پیشرفت سازمانها باشد، محروم میكنند.