ترجمه: حامد محمدی شهرودی و آذین قبادی
در هنگام ارزیابی اثربخشی استراتژیک یک فرهنگ، بافتار اهمیت دارد. اگر رهبران میخواهند فرهنگشان به عملکرد کمک کند، باید سبکهای فرهنگ و شرایط بازاری و سازمانی کلیدی را بهطور همزمان در نظر گیرند. منطقه و صنعت، جزو مربوطترین عوامل بیرونی هستند که باید بهخاطر سپرده شوند و ملاحظات داخلی مهم عبارتند از همسویی با استراتژی، رهبری و طرح سازمانی. منطقه. ارزشهای فرهنگهای ملی و منطقهای که شرکت در آن جای گرفته است میتوانند الگوهای رفتار درون سازمان را تحت تاثیر قرار دهند. (این رابطه توسط گرت هافستد و محققان مطالعه گلوب ، بهصورت عمقی بررسی شده است.) بهعنوان مثال، ما دریافتهایم که شرکتهای فعال در کشورهایی که مشخصه آنها درجه بالایی از جمعگرایی نهادی (که اینگونه تعریف میشود: ارزشگذاری برابری در گروهها و تشویق توزیع جمعی منابع) است (از جمله فرانسه و برزیل)، دارای فرهنگهایی هستند که بر نظم و ایمنی تاکید دارند. شرکتهایی که در کشورهای با سطوح پایینِ اجتناب از عدماطمینان (از جمله آمریکا و استرالیا) فعالیت میکنند (یعنی آنها پذیرای ابهام و عدماطمینان آینده هستند)، تاکید بیشتری بر یادگیری، هدفمندی و لذت دارد. این قبیل تاثیرات بیرونی، ملاحظات مهمی در هنگام کار فراتر از مرزها یا طراحی یک فرهنگ سازمانی مناسب هستند. صنعت. ممکن است به صفات فرهنگی متفاوتی برای پرداختن به مقررات مختص صنعت و نیازهای مشتریان نیاز باشد. یک مقایسه سازمانها در میان صنعتها، شواهدی را آشکار میکند مبنی بر اینکه فرهنگها ممکن است برای تحقق نیازهای محیطهای صنعت منطبق شوند.