نوشته: دکتر شهلا برجعلی لو
مطالعات سازماني مربوط به زنان بهطور وسیعی از ایدههای سیاسی و مفاهیم جنسیتی جنبش فمينیستی تاثیر گرفتهاند و فمینيسیم، بر تغيير جایگاه زنان نهتنها در جامعه بلکه در سازمانها موثر بوده است. تا قبل از دهه 1970 توجه خاصی به زنان یا مباحث جنسیتی در تحقیقات سازماني صورت نمیگرفت. بهدليل حضور گسترده مردان در نيروي كار، پژوهشگران توجهی به تاثیر جنسيت بر تحلیلهای سازمانی نداشتند. با افزایش حضور زنان در نیروی کار، اهمیت مباحث جنسیتی در محیط کار مورد توجه قرار گرفت. مطالعات اوليه بیشتر به بررسی تفاوتهای زنان و مردان در نقشهای شغلی میپرداختند و اکثر آنان نيز بر این پیشفرض استوار بودند که زنان در صورت پذیرش رفتارها و نگرشهای مردانه در شغل خود موفقتر هستند. اين تحقيقات جنسیت را یک موضوع ساده فرض میكردند و سازمانها، ساختارهای خنثی جنسیتی در نظر گرفته میشدند که کلیشههای جنسیتی (مانند دلایل عدم وجود قابلیتهای مدیریتی در زنان) بهعنوان نتیجه فرایند جامعهپذیری خارج از آنها در نظر گرفته میشد نه بهعنوان پیامدهای فعالیتها و ارجحیتهایی که در آنها وجود داشت.