گروه محصولات

عنوان مقاله: بازاندیشی کارخانه تصمیم

گزيده مديريت 149

By Roger Martin

نوشته: راجر مارتین

ترجمه: دکتر احمد عیسی خانی

شرکت‌ها در همه جا در حال رقابت برای یافتن نخبگان برای کار دانشی هستند و این فرایند اغلب به هزاران کارمند گران‌قیمت منجر می‌شود که طبق انتظار بهره‌ور نیستند. بنابراین، تعداد انبوهی از آن‌ها را اخراج می‌کنند و بلافاصله دوباره به دنبال استخدام آن‌ها می‌روند. نویسنده مقاله می‌گوید این چرخه «زیاده‌روی و بیرون‌روی»[1] بسیار مخرب است: جدا از هزینه‌های انسانی و اجتماعی مترتب بر آن، شیوه‌ای ناکارامد برای اداره هر منبعی است چه رسد به کارکنان دانشی. نویسنده بر این باور است این مسئله وجود دارد چون بسیاری از شرکت‌ها نحوه کارکرد کار دانشی را درک نمی‌کنند و تفاوت آن با کار دستی را نمی‌دانند. آن‌ها فکر می‌کنند کارکنان دانشی را نیز باید همانند کارکنان یدی سازماندهی کنند: هر کارمندی کار مشابهی را در یک نوبت کاری انجام دهد. آن‌ها هم‌چنین تصور می‌کنند دانش توسط کارکنان محدود می‌شود و کم‌وبیش کدگذاری و انتقال آن همانند روش رایج برای کار یدی کم‌وبیش غیرممکن است.

مشکل این است که کار دانشی در آغاز در قالب پروژه ‌ظاهر می‌شود نه وظایف تکراری روزمره. بنابراین کارکنان همواره زمان بیکاری دارند. البته این به نفع آن‌ها نیست که اعلام کنند دارای ظرفیت مازاد هستند، چرا که ممکن است به ارزیابی عملکرد ضعیف یا اخراج منجر شود و این الزام بقا مانع انتقال دانش می‌شود. راه‌حل این است که کار دانشی را همانند شرکت‌های خدمات حرفه‌ای سازماندهی کنیم (با قابلیت‌های قابل انتقال به پروژه‌هایی که به آن‌ها نیاز دارند) و مدیران کلیدی را مسئول کدگذاری دانش قرار دهیم.

 


[1]-binge and purge

انصراف از نظر