نوشته: علی عیاری[1]
بازاریابیدر کشور سابقه زیادی ندارد و نسبت به بسیاری از علوم مدیریت از همه جوانتر است. حدود دو دهه است که دانشگاههای ما گرایش بازاریابی را در رشتههای خود قرار دادهاند. فارغالتحصیلان این رشته بهتدریج وارد شرکتها میشوند و با فضایی متفاوت مواجه میشوند.
در این نوشتار به انواع دیدگاههای شرکتهای ایرانی به بازاریابی و نحوه برخورد با این دیدگاهها میپردازیم.
بسیاری از ما باور داریم شرایط رقابتی موجب برپایی واحدهای بازاریابی در شرکتها میشود. واحدی که قرار است سمتگیریهای شرکت در بازار را با هماهنگی سایر واحدها، برنامهریزی و اجرا نماید. اگرچه این فرض غلط نیست ولی چه بسیار شرکتهای ایرانی که در شرایط رقابتی نیستند اما در نمودار سازمانی آنها، واحد بازاریابی دیده میشود.
شرکتهای داخلی خودروساز یا ارائهکنندگان خدمات پس از فروش آنها، شرکتهای ارتباطات راه دور، پست، راه آهن، برخی از بانکها و شرکتهای قدیمی بیمه نمونههایی از این موسسهها هستند. شاید یکی از ویژگیهای دولتی بودن، سابقه مالکیت دولتی داشتن، تولد در فضای غیررقابتی و ریشهدار بودن فرهنگ خودمحوری در مقابل بازار وجه اشتراک اکثریت این شرکتها باشد. ولی در عوض این شرکتها با فراغ بال کامل و گاه با آرامش فراوان بخشهای فانتزی بازاریابی را مزهمزه میکنند. این شرکتهای بزرگ به دلیل توان مالی مناسب گاه از سیستمهای نرمافزاری خوب مشتریان هم استفاده میکنند. ولی در حد تمام پتانسیلهای این نرم افزارها برای بازار، محور کردن عملیات خود استفاده نمیکنند.
[1]. علی عیاری داراي مدرك كارشناسي ارشد مديريت اجرایی است. ايشان پس از بیش دو دهه فعالیت اجرایی در حال حاضر به فعالیتهای مشاوره و تدریس مشغول میباشند.