ترجمه: دکتر محمود احمدپور
مناقشههای بینالمللی؛ بازارهای پیشفروش سهام و رسواییهای شركتی. حوادث سال گذشته موجب تامل شدید در بسیاری از حوزهها شده است و در فهرست امسال بهترین ایدههای كسبوكار، ما را به جایی كشاند كه برخی از اساسیترین فرضیات استراتژی، سازمان و رهبری را بازنگری كنیم.
ما كار خود را با بازنگری نقش رهبر آغاز كردیم. صرفنظر از اینكه رهبر قهرمان باشد یا فردی شرور و ضدقهرمان، بحث دربارة رهبری تقریباً تنها حول محور مدیرعامل میچرخد. اما افراد دیگری كه سازمانها را اداره میكنند، از جمله اعضای هیاتمدیره كه بر عملكرد مدیرعامل نظارت دارند و پیروان رهبر و مسئولیتها، اختیارات و تعهدشان مبنی بر عدم پیروی از رهبران خطاكار نیز باید مورد توجه قرار گیرد.
ما تحولات مسائل نرمافزاری مثل هوش عاطفی را در این دوران سخت بررسی كردیم. پرداختن به این مسائل در زمانهای كه كاركنان دست به هر كاری میزنند تا فقط شغلشان را حفظ كنند، عملی عبث بهنظر میرسد. اما دوران سخت، دوران مناسبی برای كاربرد چنین ابزاری در موردخود است. این ابزار میتوانند ما را به خودآگاهی مجهز كنند كه لازمه شناختن دشمنان و آماده شدن برای مقابله با آنها و فریب دادنشان است.
در جایی كه ابزارها ممكن است كارگر نباشند، تغییر نگرش میتواند همان چیزی باشد كه لازم است. علیرغم تلاشهای مجدانه برای رهبری تغییر و از بین بردن بیكفایتیها، سازمانها، بینظم و بههمریخته باقی میمانند. شاید بهتر باشد زندگی با بینظمی را بیاموزیم و مزایای آن را كه رشد ممكن است یكی از آنها باشد، مورد توجه قرار دهیم.
نصیبمان در دهه 1990، تنها توهم زودگذر و بینتیجه نبود، بلكه پیشرفتهای قابلملاحظهای هم حاصل آوردیم. این نتایج هنگامی بهدست میآید كه مدیران بینظمی را نه تنها در داخل سازمان خود، بلكه در مرزهای آن پذیرا شده و تمایز بین داراییها و وظایف اصلی خود و شركتهای دیگر از بین ببرند. اگر شركت بهمثابه سبدی از فرصتها پنداشته شود، پتانسیل رشد نیز وجود خواهد داشت. اما این پتانسیل تنها در صورتی موجود خواهد بود كه مدیران بتوانند به همان راحتی كه كسبوكارهای بیمار پیشین را كنار گذاشتهاند، از دست كسبوكارهای دارای عملكرد ضعیف نیز خلاصی یابند.