اقتصاد جهان بین علائم بهبود و ركود در نوسان است. کسبوکارها و دولتها بهظاهر فلج شدهاند. اما دنيا به رياضت نياز ندارد، بلكه محتاج تهور، ايدههاي ابتكاري و جسورانه براي حل مشكلات بزرگ است. از اين رو، از كارشناسان رشتههاي مختلف خواسته شد چنين ايدههايي را پيشنهاد دهند. رابرت شيلر معتقد است نوع جديد تامين مالي ميتواند بحران بدهي را در سطح ملي حلوفصل كند. انريك سالا يك ايده افراطي، اما ساده براي حل مشكل اقيانوسها دارد. بروس گيبني و كن هوري از سرمايهگذاران در زمينه كارآفريني ميخواهد تا در كسبوكارهاي نوپا سرمايهگذاري كنند. برونو فري و مارگيت اوسترلو ميگويند، شركتها از روشهاي پرداخت كارانه زيان ديدهاند و بايد آن را كنار بگذارند. الن گوستاوسون ميگويد، ما ميتوانيم چاقي و خشكسالي را با تغيير محصولات توليدي تغيير دهيم. گرك ايستربروك معتقد است ناسا بايد يك روش مقرونبهصرفه براي سفر به مريخ پيدا كند. داك سيرلز ميگويد، شركتها بايد دادههاي خود را كنار بگذارند و به مشتريان اجازه دهند خودشان معاملات را هدايت كنند. الن گودمن معتقد است ما ميتوانيم روش مرگ خود را انتخاب كنيم. وين پورتر ديدگاه جديدي درباره افغانستان دارد. ليندا هيل و كِنت لاينبك ميگويند، بازبيني از طريق منابع مختلف مديران را به مديران بهتري تبديل ميكند. پراگ خانا و كارن خمكا فكر ميكنند دانشگاههاي انتفاعي اقتصاد جهاني را شكوفا ميكنند. آرون مجومدار در جستوجوي يك باتري است تا به انتهاي هرم برقرساني كند و اريك اشميت معتقد است «اوراق اثر اجتماعي» ميتوانند سيستم زندان را متحول كند.