گروه محصولات

عنوان مقاله: ايجاد هوش عاطفي در گروه

گزيده مديريت 8

ByVanessa Urch Druskat and Steven B. Wolf

نوشته: ونسا دراسکات و استیفن ولف

ترجمه: دکتر کاوه سیروس

زماني كه در سال‌هاي 1990 ميلادي، مديران براي اولين بار راجع به مفهوم هوش عاطفي آگاهي يافتند، معيارهاي آنها كلاً تغيير كرد. پيام اصلي كه عميقاً طنين‌انداز شد آن بودكه اثربخشي در سازمانها به همان اندازه كه به ضريب هوشي بستگي دارد؟ به هوش عاطفي نيز وابسته است. اين همان چيزي بود كه افراد از ته قلبشان آن را مي‌دانستند، ولي هيچ وقت به اين وضوح بيان نشده بود. از آن مهمتر، اين ايده نيروي بالقوه‌اي را براي انجام تغييرات مثبت به همراه داشت. افراد به عوض گير افتادن در شرايطي كه تغييرناپذير مي‌نمود، مي‌توانستند اقداماتي در راستاي افزايش هوش عاطفي خود و اثربخش‌تر ساختن خود در زندگي شخصي و كاري به انجام رسانند.

 در واقع، مفهوم هوش عاطفي اثري شديدي داشت. تنها مشكل آن است كه تا به حال، هوش عاطفي تنها در رابطه با شايستگي فرد مد نظر قرار گرفته است، در حالي كه اكثر كارها توسط تيم‌ها به انجام مي‌رسند. امروزه نيز اگر مديران يك نياز الزام‌آور داشته باشند، همانا، يافتن راههايي براي بهتر كار كردن تيم‌ها است.
 يافته‌هاي ما از تحقيق، هيجان‌آور بود: هوش عاطفي فردي، همزادي گروهي نيز دارد و به همان اندازه هم براي گروه اهميت حياتي دارد. تيم‌ها مي‌توانند سطح بالاتري از هوش عاطفي را توسعه دهند و به اين ترتيب، باعث ارتقا عملكرد كلي خود شوند.

 

 
انصراف از نظر