By Nigel Nichoison
نوشته: نايجل نيكلسون
ترجمه: دكتر مريم شريفيان ثاني
مدیرانی كه به كمك پاداشها و قدرت بینش و شوروشوق خود ایجاد انگیزه میكنند، فقط در نیرو بخشیدن به كاركنانی موفق هستند كه مایلند برانگیخته شوند. بنابراین، كاركنان سركش و بدقلق را چگونه باید برانگیخت؟ آنها افرادی هستند كه هرگز كار مورد نظر شما را انجام نمیدهند و در عین حال، همة وقت شما را میگیرند. به گفته نایجل نیكلسون، شما نمیتوانید آنها را برانگیزید: افراد خود باید خود را برانگیزند. نیكلسون از شیوهای جانبداری میكند كه رهیافتهای متعارف انگیزش را زیرورو میسازد.
به جای تحمیل راهحلها به كاركنان نافرمان، مدیر باید شرایطی ایجاد كند كه این كاركنان بتوانند انگیزههای خود را در جهت هدفهای قابل دستیابی هدایت كنند. معنی چنین كاری آن است كه باید هر نوع مانعی كه میتواند بازدارنده انگیزش كاركنان باشد (حتی روش دلسردكننده شخص مدیر) مورد توجه قرار گیرد. بهكارگیری روش پیشنهادی نویسنده مقاله مستلزم آن است كه مدیر، مسئولیت شرایطی دشوار را بپذیرد و راهحل آن پیدا كند. انجام این كار نیازمند صرف وقت است، اما سریعتر از روشهای دیگر، مدیر را به تصمیم و نتیجه نهایی میرساند. نیكلسون با استفاده از مثالهای دقیق، خواننده را با روش خود آشنا میسازد، ضمن اینكه به دامهای احتمالی كه در طول این مسیر وجود دارد، نیز اشاره میكند.
در اولین گام، مدیر تصویری دقیق از فرد مشكلساز فراهم میآورد. سپس، انعطافپذیری نشان داده و اهداف را مجدداً به شكلی تنظیم میكند كه آن فرد بتواند به آنها دست یابد. در گام سوم، در یك گفتوشنود رودررو و دقیقاً طراحیشده، مدیر با رعایت بیطرفی و بهدور از پیشداوری با كارمند مشكلساز ملاقات میكند.
چه مشكل حل شود یا فقط تصمیمی اتخاذ شود، فواید بهكارگیری این روش فراتر از انگیزش افراد خاصی است كه انگیزش آنها دشوار است. این روش، علاوه بر افزودن شانس یك مدیر برای ایجاد انگیزه در كاركنان مشكلساز، میتواند با رساندن این پیام كه سازمان به جای كنار گذاشتن افراد نافرمان و مشكلساز، در صدد رفع مشكل برمیآید، موجب ترغیب و تشویق همگان شود.