By John Landry
نوشته: مائوری كلاين
ترجمه: مهدی كيامهر
تحولآفرینان
از كارنگی تا گیتس، چگونه كارآفرینان بزرگ ایدهها را به صنایع تبدیل كردند
در طلیعه گسترش سریع اینترنت، سازمانها و سرمایهگذاران بهدرستی با دیده احتیاط به تلاشهای بازسازی صنایع مینگرند. تاكنون یكی از بزرگترین افتخارات كسبوكار امریكاییان، پیشرانه كارآفرینانه بیرحم آن بوده است. كلاین كه استاد تاریخ است در قالب مجموعهای از نوشتههای كوتاه و متنوع، زندگی 26 نفر از تحولآفرینان قرون نوزده و بیست میلادی را شرح میدهد. بسیاری از ما از شكست میهراسیم، ولی این تحولآفرینان از خردبودن ملالآور در هراس بودند. اكثر آنها بعد از دستیابی به یك موفقیت بزرگ، خود را سرسختانه در كارهای مخاطرهآمیز جدیدی كه احتمال موفقیت آنها نمیرفت، غرق میكردند. توماس ادیسون یك دهه از عمر خویش و قسمت اعظم ثروت حاصل از «چراغ برق» را در یك بنگاه جداسازی کانیها تلف كرد و همینطور، مزرعه پرورش شترمرغ غول تلفن، تئودور وِیل، به نتیجهای نرسید.
اسمرمز، جینجر
داستان فراسوی سِگوِی و اشتیاق دین كارمن برای خلق دنیایی تازه
شركتهای آمریكایی مدل موفق و جذابی برای توسعه محصول ارائه كردهاند: ایدههای اولیه را از انسانها و سازمانهای دوروبر بگیرید، سپس آنها را به محصولات سودمند و قابلعرضه در بازار انبوه تبدیل كنید. حال وقتی یك مخترع، ایدهای چنان انقلابی پیدا میكند كه نمیتواند در مقابل وسوسه تجاریكردن آن توسط خودش مقاومت كند، چه باید كرد؟ این موضوع داستان نفربر سِگوِی متعلق به دین كارمن است و استیو كِمپر كه یك روزنامهنگار است، سیر تاریخی و جزئیات دستوپنجه نرمكردن شركت كارمن با عملیكردن این ایده را ثبت و نقل میكند.
امپراطوری تازه چین
و پیامدهای آن برای امریكا
آیا چین یك دایناسور سوسیالیست متزلزل است یا یك آفتابپرست سازگار و منعطف كه هوشمندانه سنت و مدرنیسم را باهم تركیب میكند؟ آیا چین در تركیب استبداد لنینیستی با آزادی موردنیاز اقتصاد نوظهور مبتنی بر بازارش موفق خواهد بود؟ این محقق استرالیایی، جوابی چندگانهای برای این پرسشها دارد. او به این نتیجه میرسد كه در حال حاضر، نخبگان كمونیست سلطهای افزون بر آنچه بهنظر میرسد، بر این كشور دارند، زیرا تفكری جدید (یعنی ملیگرایی چینی) جایگزین ماركسیسم شده است.
پولبال
هنر پیروزی در یك بازی ناجوانمردانه
چرا بسیاری از مدیران ارشد بعد از دوره رشد تنها به دنبال ادامهدادن رشد هستند، در حالی كه سود باید مهمترین مسئله آنها باشد؟ صاحبنظران معمولاً تقصیر را متوجه دلمشغولی مدیران ارشد به ساختن امپراطوری میدانند. اما میتوان گناه را به گردن قدرت وسوسهانگیز سنتهای كسبوكاری نیز انداخت. كافی است نگاهی به صنعت آمریكا بیندازید كه سازمانهایش قریببهیقین، بهترین و رقابتیترین در نوع خود هستند. آنگونه كه مایكل لوییس روزنامهنگار توضیح میدهد، مدیران تیمها در عمل به چند اصل غیرمعقول بهسختی پایبندند.