By Eric Almquist/ Jason Lee
نوشته: اريك آلمكویيست و جيسون لي
ترجمه: مهرناز اخوت
وقتي مهارت طراحي محصول، فنون پرقدرت تحقيق بازار و دادههاي فراوان مشتري را باهم تلفيق كنيد، چه اتفاقي ميافتد؟ اغلب، نتيجه حاصل، ابزارهايي هستند كه از «پيچيدگيهاي بيمورد حاصل از افزودن ويژگيها» يا برگشتدادن ميلياردها دلار کالا توسط مشترياني رنج ميبرند كه خواستار چيز متفاوتي هستند. اين نوع از اتلاف در زمانهاي عادي هم نامطلوب است، ولي دردوره ركود، ميتواند عوارض وحشتناكي بهبار آورد.
مشكل اين است كه بيشتر ابزارهای رتبهبندی «ترجیح مشتري» که امروزه در توسعه محصول مورد استفاده قرار میگیرند، عمدتاً به دليل اينكه مصرفکنندگان، زمان اندکي براي بيان روشن اميال واقعي خود در اختيار دارند، ابزارهاي ناکارامدی هستند. وقتي از مشتريان خواسته ميشود فهرستي طولاني از ويژگيهاي محصول را روي جدولي از یک («كاملاً بیاهميت») تا ده (بسیار مهم) رتبهبندی کنند، احتمال دارد بگويند خواستار بسياري و حتي بيشتر آنها هستند. براي حل اين مسئله، شركتها نيازمند شيوهاي هستند كه مشتريان را در عمیقترکردن تمايز بين «خوب است داشته باشيم» و «بايد داشته باشيم» یاری دهد.