By John Weeks
نوشته: جان ویکس
ترجمه: راحله چلبی
زمانی كه مارك تواین گفت: «همه راجع به آبوهوا صحبت میكنند، اما هیچكس چیزی راجع به آن نمیداند» روحیهای را افشا كرد كه برای فعالیتهای بیدردسر سازمانی بسیار مهم است: ترغیب شكایت زمانی كه مشخص است چیزی تغییر نخواهد كرد.
افراد به همان دلایلی كه از آبوهوا شكایت میكنند، از سازمانهایشان هم گله دارند: نه به این دلیل كه امیدوارند چیزی تغییر كند، بلكه به این خاطر كه این نقزدنهای جزئی، افراد سازمان را كه دردها و تجربههای مشتركی دارند، كنار هم جمع میكند. نقزدنهای تكراری بیضرر تبدیل به شیوهای آسان برای دمخورشدن افراد با یكدیگر میشود. این شكایتها میتواند به تقویت گروههای اجتماعی كمك كند و احساس مشتركی بهوجود آورد.
من این مسئله را در طول یك سالی كه به مطالعه روی یك بانك مصرف انگلیسی مشغول بودم، مشاهده كردم. افراد كراراً حرفهای نسبتاً بیارزشی را بدون آنكه انتظار داشته باشند چیزی تغییر كند، بر زبان میآوردند. همه، از مدیرعامل سازمان تا كارمند جزء، یكصدا گله میكردند: بانك بسیار دیوانسالار و با قانونهای دستوپاگیر، بدون تمركز كافی بر روی مشتریان، بدون انگیزش كافی، خیلی خشك و سختگیر، خیلی تمركزگرا و خیلی منفیباف است. وقتی تغییرات رخ داد (چیزی كه افراد را شگفتزده كرد) افراد ثابت كردند بسیار انعطافپذیرند و با سرعت چیزهای جدیدی برای نقزدن پیدا كردند.