By Constance E. Bagley
نوشته: کنستانس بیگلی
ترجمه: امیرحسین جنگی
توجه شركتهای امریكایی به اخلاقیات این روزها قابل ستایش است، ولی این توجه بیشتر به حرف منحصر میشود و كمتر به ابزارها و راهكارهای عملی پرداخته شده است. در بهار گذشته كه انجمن میزگرد كسبوكار، مدیران و رهبران را تشویق میكرد «شركت را به نحوی اخلاقی اداره كنند» دربارة عملی كردن آن راهنمایی اندكی ارائه شد. شالودة این مسئله كشاكشی است كه مدیر میان مسئولیتش در قبال ارزش رساندن به سهامداران و مسئولیتش برای داشتن رفتار اخلاقی دچار آن میشود. گاهی این دو هدف طبیعتاً در راستای یكدیگر قرار میگیرند، مانند وقتی كه شركتی مثل مِرك Merck به كشورهای فقیر دارو با قیمتی معادل كسری از قیمت خردهفروشی عرضه میكند و بدینطریق از خود حسننیت نشان میدهد و وفاداری مشتریان را كسب میكند. ولی معمولاً این دو هدف، حداقل در كوتاهمدت، با هم در تضاد هستند. وقتی چنین تضادی وجود داشته باشد، كدام راه درست است؟
برای آنكه در مواجهه با پرسشهای اخلاقی به رهبران كسبوكار كمك كرده باشیم، درخت تصمیمگیری را در ادامه معرفی میكنیم. سوالها و جوابهایی كه در آن آمده است، میتواند در مورد هر كاری كه یك شركت انجام میدهد مطرح شود، چه توسعة فعالیتها در یك كشور درحالتوسعه و چه كاهش نیروی انسانی در داخل كشور مادر. ولی برای این كار شركتها باید هم قانون را بهخوبی درك كنند و هم اینكه حداقل از یك بیانیة ارزش در سطح شركت برخوردار باشند. در حالت ایدهآل، باید خطمشی مناسبی نیز در مورد اخلاقیات داشته باشند.