ترجمه: النا دلو
مدتهای مدیدی است كه منتقدان، مشاوران را متهم به ارائه توصیههایی میكنند كه در قفسهها خاك میخورند. مشاوران نیز در دفاع از خود، اغلب كارفرمایان را به دلیل مقاومت سرسختانه و بیجراتی برای تغییر مورد سرزنش قرار میدهند. اما آیا واقعاً این مشاوران این قدر ضعیف هستند؟ نویسندة كتاب كه خود یك مشاور است، در ویرایش كامل كتاب سال 1997، بر تعریف و نیل به نتایج و بذل توجه كامل به «شكاف اجرایی» میان توصیه صورتگرفته و تغییر واقعی تاكید دارد. شافر به مشاوران توصیه میكند كه به همان اندازه كه برای بهكارگیری ایدههای هوشمندانة خود وقت میگذارند، برای ارزیابی قابلیتها درونی و آمادگی یك سازمان برای تغییر نیز وقت صرف كنند. او اذعان میدارد كه این مسئولیت كار را دشوارتر میسازد، اما عقیده دارد كه شركتهای مشاورهای میتوانند از طریق معطوف كردن كانون تمركز خود بر دستاوردهای كوچكتر و قابل اندازهگیریتر و نیز تاكید بر تشریك مساعی مدیران كارفرمایان خود در زمان صرفهجویی كنند. مشاوران همچنین از طریق تعریف دقیقتر و واضحتر اهداف، احتمال مواجهه با مقاومت سازمانی را كاهش میدهند. اگر چه ممكن است این كتاب جمعوجور در مورد تاثیر مشاوران بیرونی بر تغییر سازمانی بیشازاندازه خوشبین باشد، اما آنقدر متفكرانه و متقاعدكننده هست كه فرد را به اقدام و عمل وادار سازد