By Felix Barbe/ Rainer Strack
نوشته: فلیکس باربر و رینر استراک
ترجمه: دکتر مریم شریفیان ثانی
وقتی افراد مهمترین دارایی شما باشند، بعضی از معیارهای عملكردی استاندارد، گمراهكننده یا بیربط میشوند. این برای هر كسبوكاری كه هزینههای نیروی انسانی آن بیش از هزینههای سرمایهای است (وضعی كه كسبوكارها در بیشتر صنایع دارند) یك خطر بهشمار میرود. اما این مسئله بهخصوص در مورد آنچه نویسندگان مقاله «كسبوكار مبتنی بر انسان» مینامند، مصداق دارد: عملیاتی با هزینههای بالای نیروی انسانی، سرمایهگذاری پایین و مخارج محدود در زمینه فعالیتهایی نظیر تحقیقوتوسعه كه هدف آنها ایجاد درآمد در آینده است.
اگر كسبوكاری انسانی را اداره میكنید (یا شركتی كه شامل یك یا چند تا از آنها است) چگونه عملكرد واقعی آن را میسنجید؟ از افتادن در دام اتكا به شاخصهای سرمایهگرا، مانند بازده داراییها و بازده سهم مالكانه بپرهیزید. این معیارها كمك زیادی نخواهند كرد، چون بهطور معمول میخواهند بر عملكرد ضعیف سرپوش نهند یا نشانگر بیثباتی غیرواقعی باشند. آنها را با سنجههای انسانمحور كه از نظر مالی بسیار موشكافانه هستند، جایگزین كنید. بهطور مثال، فرمولبندی دوبارهای از محاسبه متداول سود اقتصادی، مانند ارزش افزوده اقتصادی به جای بهرهوری سرمایه، بهرهوری نیروی انسانی را بسنجید.
همینكه عملكرد واقعی كسبوكار را ارزیابی كردید، باید آن را از لحاظ عملیاتی تقویت كنید (آگاه باشید تغییرات بهنسبت كوچك در بهرهوری میتواند اثر عمدهای بر بازده صاحبان سهام بگذارد)؛ بهطور مناسب آن را پاداش دهید (طرحهای متغیر جبران خدمت وابسته به عملكرد را تا سطوح پایین سازمان پیش ببرید) و آن را با رعایت برتری ارزشگذاری كنید (از آنجایی كه صرفهجوییهای مقیاس و تجربه معمولاً از اهمیت كمتری در كسبوكارهای انسانی برخوردارند، محصولات یا خدمات را به شیوهای قیمتگذاری كنید كه سهمی در ارزش اضافی ایجادشده برای مشتریان در خود داشته باشد