By Dan Ariely
نوشته: دان اريلي
ترجمه: دكتر جعفر خيرخواهان و منصوره واثق
تئوری اقتصاد مرسوم فرض میگیرد انسانها قابلیت تصمیمگیری عقلانی را داشته و در مجموع، بازارها و سازمانها بهطور طبیعی خودتنظیم هستند. اما بهگفته اَریلی، بحران اقتصادی جهانی بر این دو اعتقاد راسخ خدشه وارد کرد و ما را مجبور به رویارویی با فرضیات غلط شکلگرفته درباره شیوه رفتار افراد و بازارها و طرز کار شرکتها ساخت. به این ترتیب، مدیران شرکتها (کسانی که با فروض اقتصاد عقلایی تعلیم دیدهاند، ولی به اداره کسبوکارهای نامنظم و اغلب غیرقابل پیشبینی مشغول هستند) به کدام سمتوسو میروند؟
نویسنده این مقاله نغز که استاد اقتصاد رفتاری دانشگاه دوک است، نشان میدهد چگونه رشته نورسیده اقتصاد رفتاری به کسبوکارهای مختلف کمک میکند تا به نحو بهتری با بیفکری و اتلاف مقابله کنند. سازمانهای هوشمند با استفاده از تجربهکردنهای شایسته و انجام آزمایشهای کوچک تکمیلکننده یکدیگر که برداشت کاملا متفاوتی از چگونگی تصمیمگیری مردم را آشکار میسازند، قابلیت اقتصاد رفتاری را توسعه خواهند داد. شرکتها درخواهند یافت انتقامجویی و تقلبکردن تنها دو نمونه از رفتارهای نامعقولی هستند که زمینهساز کردار مشتریان و کارمندانشان است.
همین که استنباطی از نامعقولی و بیمنطقی در بدنه سازمان حک شود، میتوان رویکرد اقتصاد رفتاری را بهطور عملی در همه حوزههای کسبوکار (از حکمرانی و امور کارکنان گرفته تا بازاریابی و خدمات مشتری) بهکار برد.