By Ram Charan
نوشته: رام چاران
ترجمه: لیلا بندری
هنگامی که نوبت به انتخاب مدیرعامل جدید میرسد، داوری بهراستی اهمیت مییابد. این انتخاب ممکن است شرکتی را ویران کند یا ارزش هنگفتی بیافریند. چاران در کارش بهعنوان مشاور، دیده که برخی اعضای هیاتمدیره در تصمیمهای مرتبط با جانشینی تبحر ویژهای دارند. در این مقاله او شرح میدهد آنها چگونه نامزد شایسته را برمیگزینند.
اعضای هیاتمدیره که در انتخاب مدیرعامل سرآمد هستند، بر دو یا سه توانمندی متمایز تمرکز میکنند که مدیرعامل برای کامیابی در شرکت مورد نظر بدانها نیاز دارد. (چاران این توانمندیها را «محور» مینامد، زیرا تصمیمهای جانشینی گرد آنها میچرخند.) بهعنوان مثال، وقتی در سال 1993، آی.بی.ام دنبال یک مدیرعامل میگشت، بسیاری گمان بردند یک متخصص فناوری را بهکار خواهد گرفت. اما دو تن از اعضای هیاتمدیره دیدند که آنچه شرکت در واقع نیاز دارد، مدیری با تیزهوشی کاری، مشتریگرایی و مهارتهای اجرایی است. بر اثر پافشاری این دو تن، هیاتمدیره، لو گرشتنر را به شرکت آورد که بهسرعت زیان هشتمیلیارد دلاری آی.بی.ام را به سود سهمیلیارد دلاری تبدیل کرد.
اعضای هیاتمدیره زیرک همچنین ذهنی باز درباره خاستگاه بهترین نامزد دارند. آنها فرضیات خودی و غیرخودی را دور میریزند و حتا ممکن است رهبری را مد نظر قرار دهند که چند رده پایینتر از مدیرعامل است. آنها برای دانستن اینکه کدام شخص بیشترین هماهنگی را با محور دارد، کندوکاو زیادی میکنند. در نهایت، آنها با دانستن اینکه کدام شکافها را میتوان توسط دیگر مدیران پر کرد یا با آموزش درست کرد، برخی کاستیها را در نامزد برگزیده روا میدارند.