By Robert S. Kaplan/ David P. Norton
نوشته: رابرت کاپلان و دیوید نورتون
ترجمه: دکتر محسن قدمی
نظام ارزیابی متوازن عملکرد، تفکر سنتی در رابطه با معیارهای عملکرد را متحول ساخته است. هنگامی که کاپلان و نورتن در سال 1992 برای اولین بار این مفهوم را ارائه كردند، شرکتها و سازمانها مشغول آمادهساختن خود برای رقابت در دنیای اطلاعات بودند و توانایی آنها در بهرهبرداری از داراییهای نامشهود تعیینکنندهتر از تواناییشان در اداره سرمایههای فیزیکی میشد. این نظام ارزیابی پیجویی نتایج مالی و پایش پیشرفت در ایجاد ظرفیتهای لازم برای رشد را توامان ممكن ساخت. این ابزار بهعنوان جایگزینی برای معیارهای مالی در نظر گرفته نشده بود، بلکه یک مکمل بود و این مطابق نگاه اکثر سازمانها به آن است.
اما بعضی سازمانها گامی فراتر رفته و به ارزش این نظام ارزیابی بهعنوان شالوده و سنگبنای یک سیستم مدیریت راهبردی پی بردند. در این مقاله كه در سال 1996 نوشته شده، نویسندگان توضیح میدهند چگونه نظام ارزیابی متوازن میتواند به کمبود جدی نظامهای مدیریت سنتی بپردازد: نارسایی در پیوند راهبرد بلندمدت سازمان با اهداف مالی کوتاهمدت. این نظام به مدیران کمک میکند به چهار فرایند جدید دست یابند که میتوانند در ایجاد این پیوند مهم نقش خود را ایفا كنند.
فرایند اول (ترجمان چشمانداز) به مدیران در ایجاد اتفاقنظر در رابطه با راهبرد سازمان یاری رسانده و آن را طوری بیان میكند که بتواند راهنمایی برای فعالیت در سطح محلی باشد. فرایند دوم (انتقال و پیوند) مبتنی بر انتقال راهبرد به تمام سطوح سازمان بوده و آن را با اهداف واحدهای سازمانی و افراد سازمان پیوند میدهد. فرایند سوم (برنامهریزی كسبوکار) این امکان را برای سازمانها فراهم میسازد كه برنامههای كسبوکاری خود را با برنامههای مالی تلفیق كنند. فرایند چهارم (بازخورد و یادگیری) ظرفیت لازم را برای فراگیری راهبردی برای سازمانها ممکن میسازد که شامل جمعآوری بازخورد، آزمون فرضیههای بنیادین راهبرد و اعمال اصلاحات و تغییرات لازم است.