By Andrei Hagiu/ David Yoffie
نوشته: آندري هاگيو و ديويد يوفي
ترجمه: نيما نامداري
بسترهای چندسویه میتوانند هزینه مبادله را كاهش و دسترسی به مشتریان را افزایش دهند. اما چون شركتهای بازیگر از این بسترها اطلاع درستی از انگیزهها و استراتژیهای عملیاتی آنها ندارند بیشترین سود را بسترهای قدرتمندی نظیر گوگل، مایكروسافت و اپل بهجیب میزنند. در نتیجه، بنگاههای بازیگر از این بسترها میتوانند بهسادگی خود را در شرایطی ببینند كه اختیار روابط با مشتریانشان را به بسترهای چندسویه تسلیم كرده یا ناخواسته به ابزار سوداگری آنها بدل شدهاند.
هاگیو و یوفی، اساتید مدرسه بازرگانی هاروارد، دلایل اینكه چگونه بسترهای چندسویه میتوانند قدرت خود را برای گروكشی از شركتهای طرف قرارداد بهكار گیرند، كاویدهاند. نویسندگان برای كمك به مدیران در اتخاذ یك استراتژی اثربخش در مواجهه با این بسترها خطمشیهای راهنمایی ارائه كردهاند كه شامل شناسایی سه مسئله اساسی پیش روی آنها میشود: (1) آیا باید از یكی از بسترهای موجود بهره گرفت یا بستری اختصاصی ایجاد كرد یا هر دو؛ (2) اگر به این نتیجه رسیدند كه استفاده از حداقل یك بستر به كسبوكار آنها كمك میكند آنگاه تصمیم بگیرند از چند بستر استفاده كنند و (3) مشخص كنند چگونه میخواهند از بستر مورد نظر استفاده كنند، یعنی كدام شرایط و خدمات را باید پذیرفته و كدامها را باید رد كنند تا بتوانند مزیتهای رقابتی شركت خود را محفوظ نگاه دارند.
برخی شركتها كه فاقد توان كافی برای اثرگذاری بر اقدامات بسترهای چندسویه هستند ممكن است حق انتخاب محدودی داشته باشند. اما بسیاری از شركتها (بهتنهایی یا در هماهنگی با متحدان خویش) میتوانند گزینههایی خلق كنند كه موجب حفظ تمایز آنها با رقبا شده و قدرت مداخله بسترها در كسبوكارشان را محدود كند.