By Pankaj Ghemawat
نوشته: پانکاج گماوات
ترجمه: دکتر عبدالرضا رضايی نژاد
بهنظر میآید شرکتهای قدرتمند جهانی چون جنرالالکتریک، والمارت یا تویوتا به دو حقیقت مهم پی بردهاند: نخست, پیش از غرقشدن در امواج رو به گسترش جهانیشدن, به مناطق و نواحی جغرافیایی اهمیت ویژه دهند. دوم, بهکارگیری ابتکارهای جهانی و محلی در کنار راهبردهای منطقهگرا، بازده شرکت را بسیار افزایش میدهد.
بررسی دادههای اقتصادی و کسبوکاری، دنیایی بهغایت «منطقهگرا» را پیش چشم ما آشکار میسازد. برای مثال, بازرگانی درونمنطقهای بود که در نیمه دوم سده بیستم امواج خروشان «بازرگانی جهانی» را بهراه انداخت. در روند سرمایهگذاریهای مستقیم، فروش بینالمللی شرکتها و رقابت میان شرکتهای بزرگ فراملیتی هم جای پای منطقهگرایی بهخوبی آشکار است.
پانکاج گماوات, استاد دانشگاه هاروارد, میگوید, شرکتهای بسیار پیروزمند, در کنار راهبرد جهانی (یا حتی به جای آن) پنج راهبرد منطقهای را بهکار میگیرند: خانهپایه, سبد ترکیبی, مراکز فعالیتی, زیرساخت مشترک و فرمانی. برخی از شرکتها بهصورت دورهای از این راهبردها استفاده میکنند. گروهی دیگر در حالتی ظریف و بنابه نیاز بازار، از یک راهبرد به دیگری چرخش دارند. برای نمونه, تویوتا با وجود برپایی کارخانههای مستقل در خارج، همچنان از خانه و درون کشور نیز به صادرات ادامه میدهد و همزمان و در صورت صرفهجویی مقیاس، در یک منطقه به برپایی مراکز فعالیت و برقراری ارتباط شبکهای در میان آنها دست میزند. از سوی دیگر, با به کارگیری راهبرد فرمانی، جنبههای تخصصی و تمایز را در همه بخشها اجباری میکند.
اتخاذ راهبرد منطقهای، نیازمند وجود خلاقیت و انعطافپذیری است. شرکت باید منظور از گزینش و محدوده یک منطقه را مشخص کند، مناسبترین راهبرد را برای هر منطقه برگزیند و راهبردهای منطقهای را همانند یک تور و شبکه در ساختار اصلی شرکت بتند. در دنیایی که بهتنهایی «نه جهانی» و «نه محلی» است، یافتن راهی برای هماهنگی درونمنطقهای و برونمنطقهای، توان رقابتی نیرومندی به سازمانها میبخشد.