By Bruce Greenwald/ Judd Kahn
نوشته: بروس گرين والد و جاد كان
ترجمه: دكتر حميدرضا فرتوك زاده و جواد وزيري
هدف استراتژی، سروری در محیط بازار از طریق شناخت و پیشبینی رفتار فعالان آن بهویژه رقباست. شركتی كه از برخی انواع مزیتهای رقابتی (مثل امتیاز دسترسی به مشتریان یا تامینكنندگان) برخوردار است، رقبای اندكی دارد و رقبای بالقوهای كه از این مزیتها برخوردار نیستند، اگر نسبت به شرایط آگاهی و دقت لازم را داشته باشند، وارد میدان رقابت با آن نمیشوند. بنابراین، میتوان گفت مزیتهای رقابتی در حقیقت حصارهای جلوگیری از ورود رقبا به بازار هستند.
در مقابل، بازارهای بیحصار بسیار رقابتی هستند و اگر بازده فعالان بازار اندكی بیش از بازدهی معمول بازار باشد، با تازهواردهایی مواجه خواهند شد كه با حمله به آنها بخشی از سود را تصاحب میكنند. این واقعیت چه زود اتفاق افتد و چه با تاخیر، در هر صورت، افزایش رقابت، بازده سرمایه بنگاهها را به سمت میزانی كمتر از هزینه سرمایه آنها سوق خواهد داد. برای بنگاههایی كه در چنین بازارهایی فعالیت میكنند تنها راه باقیمانده این است كه استراتژی را فراموش كنند و به این پردازند كه چگونه كارایی عملیاتی خود را تا آنجا كه امكان دارد بالا ببرند.
حفاظت از حصارهای جلوگیری از ورود، در بازارهای محلی و محدود آسانتر است. این محدودیت یا بهعبارت دیگر، محلیبودن، میتواند از حیث جغرافیایی یا نوع محصول (منحصراً در یك محصول یا در دستهای از محصولات مرتبط بههم) باشد. دو مورد از قویترین مزیتهای رقابتی (تعلقخاطر مشتریان نسبت به شركت و صرفهجویی مقیاس) در بازارهای محدود و محلی دستیافتنیتر و باثباتترند. نقطه مقابل این بازارها، بازارهای باز قرار دارند كه میزبان تعداد زیادی از رقبا بوده و از ویژگیهای جهانیشدن بهشمار میروند. شركتهایی كه در این بازارها وارد میشوند با خطر از بینرفتن مزیتهای رقابتیشان (كه حافظ آنها در بازارهای محلی بود) روبهرو هستند.
به اعتقاد نویسندگان مقاله، بهترین استراتژی برای شركتهای طالب رشد توام با بازدهی بالا، این است كه بازارهایی جدا، ولی ترجیحاً نزدیك بههم را انتخاب كرده و پس از سلطه بر آنها، مرزهای این بازارها را توسعه دهند. روند رو به نقصان حاشیه سود والمارت در پانزده سال گذشته، شاهدی متقن بر این ادعا و اثبات خطرات اقداماتی است كه خلاف این ایده باشند.