نوشته: چارلز پالوس و جان مکگویر
آنچه برای توسعه انسانی ضروری است با لازمه نوآوری موفق شباهت زیادی دارد: مدل موجود را تا سر حد امکان (نقطه شکست) پیش ببرید. در ادبیات رهبری، این مدل درهمشکسته، نظریه «ابرمرد» است. پیچیدگی روزافزون کارها و جوامع (در کنار تاثیر بیش از پیش اینترنت و رشد تجارت جهانی) موجب شده، قهرمانان منفرد دیگر نتوانند مثل گذشته قدرت خود را بهکار گیرند. سیاست و کسبوکار جزو حوزههايی هستند که در آنها ثابت شده وقتی از پروژهها و محصولات به سمت سازمانهای بزرگ و شبکههای فرامرزی حرکت میکنید، دیگر رهبری فردی کارساز نیست. این مسئله باعث شده سازمانها به سمت رهبری مشترک حرکت کنند: رهبری دو نفری و گروههای کوچک یا مجموعههای بزرگتر رهبری.
وارن بنیس، متخصص رهبری، در سال 1997 تمرکز خود بر «مردان بزرگ» را به «گروههای بزرگ» تغییر داد. او و پاتریشیا واردبیدرمن در کتاب «نبوغ سازماندهی» استدلال کردهاند که «مشکلات بزرگ به راهحلهای جمعی نیاز دارند»، از این رو هر فرد باید با و برای افراد زیادی کار کند.
[1]. چارلز پالوس و جان مکگویر، اعضای ارشد دانشکده در مرکز رهبری خلاق در گرینسبورو کالیفرنیایجنوبی هستند.