By Roderick M. Kramer
نوشته: رودريک کرامر
ترجمه: دکتر مريم شريفيان ثانی
پس از اینکه مایکل آیزنر از دیسنی، هاروی واینشتاین از میراماکس و کارلی فیورینا از هیولتپاکارد از اوج قدرت بهزیر افتادند، رسانههای جهان کسبوکار بهسرعت اعلام کردند دوران رهبران خشن و ارعابگر بهسر آمده است. با این وجود، اعلام انقراض آنها کاری شتابزده است. بسیاری از ارعابگران بزرگ، برای مدتهای طولانی کار خود را بهخوبی انجام دادهاند و اکنون هم به موفقیت خود ادامه میدهند.
شگرد آنها خلاف بسیاری از پیشفرضهای ما در مورد ویژگیهای لازم رهبران خوب است: شکستن حریم شخصی دیگران، عصبانیت دروغین، نگهداشتن افراد در حالت تردید و قبضه اطلاعات.
اما اشتباه نکنید. ارعابگران بزرگ از آن نوع زورگویانی نیستند که معمولاً میشناسید. نیروی هدایتگر آنها چشمانداز است، نه خودخواهی محض یا غرضورزی. در پس ظاهر خشن و انعطافناپذیر آنها، بینشی اصیل، عمیق و ریشهدار نسبت به انگیزههای انسانی و رفتار سازمانی وجود دارد. در واقع، این رهبران از هوشمندی سیاسی برخوردارند که میتواند بین درماندگی و موفقیت (گرچه بعضی اوقات دردآور) تغییر سازمانی تفاوت ایجاد کند. رهبران برخوردار از هوشمندی سیاسی همانند رهبران دارای هوشمندی اجتماعی در افزایش کارایی سایر افراد مهارت دارند، اما توجه آنها به نکاتی متفاوت است. آنهایی که هوشمندی اجتماعی دارند، نقاطقوت افراد را ارزیابی و فکر میکنند چگونه آنها را بهکار گیرند. رهبران برخوردار از هوشمندی سیاسی از نقاطضعف و کاستیهای افراد بهره میگیرند.
با وجود همه جنبههای منفی و آشکار کارکردن زیر دست ارعابگران بزرگ، آنها در اغلب موارد بهترین و برجستهترین افراد را جذب و جاذبهشان فراتر از تواناییشان برای الهامبخشبودن عملکرد بالاست. بسیاری از متخصصان موفقی که جذب این رهبران میشوند، خواستار پرورش یک «ارعابگر درونی» کوچک متعلق به خود هستند.
در تحقیقات نویسنده، تعداد بهنسبت زیادی از افراد از روابط سازندهای با رهبران ارعابگر سخن گفتهاند. حتی بعضی این روابط را بهشدت آموزشی و دگرگونساز توصیف کردهاند. بنابراین، نویسنده مقاله استدلال میکند که قبل از کنارگذاشتن همه ارعابگران بزرگ، باید دست نگه داریم و در مورد اینکه ممکن است چه چیزی را از دست دهیم، فکر کنیم.