بخش شهروندان، مركب از ميليونها گروه در سراسر جهان كه ميكوشند به نيازهاي اصلي جامعه پاسخ گويند، از مدتها پيش ناكارامد و فاقد نيروي انساني كافي قلمداد شده است. اما چنانكه نويسندگان مقاله ميگويند، اين بخش در سه دهه اخير رشد كرده و جا افتاده است، سازمانهاي بخش شهروندان در حال جذب رهبران بااستعداد و خلاق هستند و كار ايشان، قواعد بازي در صنايع مهمي چون انرژي و خدمات درماني را تغيير ميدهد. اينك شركتهاي انتفاعي فرصتي يافتهاند تا براي ايجاد بازارهاي جديد و براي دسترسي به چهارميليارد جمعيتي كه هنوز در زمره اقتصاد رسمي جهان محسوب نميشوند، با سازمانهاي بخش شهروندان مشاركت كنند.
قدرت اين قبيل مشاركتها در توانمنديهاي تكميلي طرفين است. كسبوكار توان انبوهسازي دارد، در توليد و عمليات ورزيده است و ميتواند منابع مالي لازم را فراهم آورد. كارآفرينان اجتماعي از هزينههاي كمتر، شبكههاي اجتماعي نيرومند و ديد عميق به مشتريان و جمعيتها ميگويند. نويسندگان كه هر دو متعلق به سازماني هستند كه آشوكا ناميده ميشود، اين چارچوب را زنجيره ارزشي بينابين يا تركيبي ناميدهاند. براي مثال، يك سازنده كاشي آشپزخانه و حمام در كلمبيا، به نام كلسراميكا، با كايروس كه سازماني حقوق بشري است، به شراكت پرداخت. سازنده مزبور از ميان زناني كه پيشتر بيكار بودند نيروي فروش فراوردههاي خود را جذب كرد و تعليم داد تا به بازار كمدرآمدها راه يابد. ظرف سه سال، فروش آن كموبيش به دوازدهميليون دلار رسيد و در نتيجه، شرايط زندگاني 28هزار خانواده بهبود يافت و 179 فروشنده زن نيز ماهانه به 230 دلار دست يافتند.