By William Foster/ Jeffrey Bradach
نوشته: ويليام فاستر و جفري براداچ
ترجمه: دكتر عبدالرضا رضايي نژاد
بیست سال پیش، فروش پیامهای آهنگین از سوی كودكان دسته همسرایان (كُر) كلیسا یا شلنگتختهزدن «سازمانهای خدمت به خانهبهدوشان» در میدان معاملات ملكی، رفتاری ناروا و بسیار تكاندهنده بود. اكنون اینگونه فعالیتها عادی بهنظر میآیند. غیرانتفاعیها بهصورت روزافزونی احساس میكنند ناچار به برپایی بنگاههای درآمدزا هستند. اینكار را هم نهتنها برای نشاندادن نظموانضباط كسبوكارگونه خود در چشم سهامداران كه برای رهایی از تكیه كامل بر گردآوری اعانات انجام میدهند.
در خصوص میزان درآمدزایی بنگاههای وابسته به غیرانتفاعیها حرفوحدیث فراوان است. ولی در عمل تنها شمار اندكی پولساز بودهاند كه آنهم سهم و نقش كوچكی در تامین بودجه سازمان مربوطه بازی میكند. افزون بر این، نویسندگان مقاله با بررسی الگوی ارزیابی چگونگی كسب سود در بنگاههای متعلق به غیرانتفاعیها، دریافتهاند اعداد و ارقام با خوشبینی بسیار بالایی تنظیم میشوند. در مورد احتمال بازگشت سرمایههای هزینهشده نیز اغلب مبالغه شده و پس از اندك زمانی، چالش لازم در راه مدیریت مناسب كسبوكار را بهدست فراموشی میسپارند. ولی بزرگترین اثر منفی اینگونه بنگاهها، دوركردن حواس مدیران سازمانهای غیرانتفاعی از رسالت اصلی و حتی گاهی نابودسازی آن رسالت است.
شكاف موجود میان انتظارات و حقیقت، به چند دلیل است. یكی اینكه سازمانهای غیرانتفاعی اغلب مایل به استخدام گروههای آسیبپذیر جامعه هستند. اینگونه افراد هم كمتر مناسب كار در بازار رقابتی هستند. نكته دوم اینكه مدیران سازمانهای غیرانتفاعی كمتر به تفاوت میان درآمد و سود توجه دارند. برای مثال، یك سازمان غیرانتفاعی فعال در حوزه خدمت به جوانان، بودجه لازم برای برپایی یك كارخانه سُس سالاد و استخدام جوانان برای كار در آن را تامین كرد. محاسبه سازمان نشان میداد هر بطری از فراورده 15/3 دلار تمام شده و 50/3 دلار بهفروش خواهد رفت. ولی هنگامی كه بهای مواد زاید و هزینه وقت مدیران را بهحساب آوردند، بهای تمامشده هر بطری به نود دلار رسید.
نویسندگان مقاله، نقش بنگاههای درآمدزا را در بخش غیرانتفاعیها میپذیرند، ولی عقیده دارند انتظارات غیرواقعی، روند تصمیمگیری مدیران سازمان را به انحراف میكشاند، منابع ارزشمند را ضایع میكند و سازمان مربوطه را از رسیدن به اهداف سودمند اجتماعی خود باز میدارد.