By Justin Pettit
برخلاف تصور رايج در ميان افراد، بازخريد سهام با افزودن بر درآمد هر سهم ايجاد ارزش نميكند. اما چنين اقدامي به راستي موجب ايجاد ارزش ميشود و اين پديده به دو شيوه متفاوت روي ميدهد.
نخست، بازخريد سهام علامتي حاكي از ديدگاه مثبت شركت نسبت به بازار است و چنين معني ميدهد كه اميد ميرود دورنماي فعاليتهاي آينده به حدي روشن و مثبت باشد كه مديران شركت بهترين موقعيت را در سرمايهگذاري روي شركت خود تلقي ميبينند. ليكن در صورتي كه همراه با اين اقدام، علائم ديگري كه جنبه منفي دارند در شركت پديد آيند. آنگاه سرمايهگذاران ديگر بازخريد سهام را اقدام مثبتي نميپندارند و اين كار به ندرت در مورد شركتهاي بخش صنايع داراي رشد زياد نتيجه خواهد داد، زيرا در آن بخش، سرمايهگذاران انتظار دارند كه درآمدهاي حاصله صرف جستجو براي فرصتهاي جديد شوند.
دوم اينكه، وقتي تامين مالي براي بازخريد سهام از طريق وامگيري صورت بگيرد، اين بازخريد اصولاً نوعي تبادل سهام با بدهي است و منافع سنتي حاصل از اين اقدام را دربردارد، يعني گونهاي راه فرار مالياتي و راه چاره براي مديران فراهم ميآورد. البته براي مفيد واقع شدن اين گونه بازخريد سهام، شركت بايستي داراي سود مشمول ماليات نيازمند حفاظت در برابر كسر ماليات باشد و بتواند جريان نقدينگي آينده خود را نسبتاً با دقت برآورد كند.
ژوستن پتي دريافته است كه مديران در تخمين تعداد سهامي كه بايد بازخريد شود به گونهاي كه علامات مثبت به بازار ارسال كند، اشتباه ميكنند و ميزان مورد نظر آنها كمتر از مقداري است كه بايد خريداري شود. بنابراين، پتي روشي براي محاسبه تعداد سهام بازخريدي ارائه ميكند. وي در عين حال مراحل تكراري تعيين مقدار سهامي كه بايد به منظور مقابله با سطح مشخصي از بدهيها بازخريد شوند، بيان ميدارد. سپس مزايا و معايب روشهاي رايج انجام بازخريدها، از جمله خريد از بازار عادي، خريد با پيشنهاد بهاي ثابت و خريد بر اساس حراج سهام را بررسي مينمايد.
هنگامي كه عملكرد شركت ضعيف شده باشد، بازخريد سهام اقدام جالبي به نظر ميآيد، متاسفانه، گاه ميشود كه بازخريد سهام نتايج منفي به بار ميآورد. مگر آنكه مديران به درستي درك كنند كه چرا، چه موقع و چگونه بايد از اين ابزار قدرتمند، اما مخاطرهآميز، استفاده نمايند.