By Richard S. Tedlow
نوشته: ریچارد تدلو
ترجمه: دکتر محمد ابراهیم محجوب
شاید غولهای كسبوكار امریكا موذی و سنگدل بودهاند و مطمئناً ما نمیخواهیم پا جای پای آنها بگذاریم. اما برای درس گرفتن از غولها، لازم نیست غول شدن را تجربه كرد. شاید بتوان با مطالعه و بررسی احوال این غولها فرایند ظهور و رشد آنها را درك كرد و این برای رهبرانی كه به قصد یافتن شریكی بالقوه یا رقیبی خطرناك سرگرم كندوكاو محیط خود هستند، مهارت ارزشمندی به شمار میرود.
نویسنده مقاله با تمركز بر تجارب هفت نوآور بزرگ (اندرو كارنگی، بزرگ خانواده فولاد، جورج ایستمن از شركت كداك، هنری فورد خودروساز، رابرت نُیس از اینتل، چارلز رِوسون از شركت رِولن، سام والتون از شركت والمارت و توماس واتسون از آی.بی.ام) دریافته كه زندگی غولها با چند اصل ساده درآمیخته است: جرات داشته باشید؛ به دید خود از پتانسیل بازار اطمینان كنید؛ دید خود را به ماموریت شركت و رفتاری بیتناقض در قبال مشتریان، كاركنان و سرمایهگذاران تبدیل سازید؛ فراتر از قولی كه میدهید، عمل كنید؛ سرسپرده سازمان خود باشید، حتی به غلط؛ به پشت سر نگاه نكنید.
نویسنده آنگاه نتیجه گرفته كه بسیاری از خصایص غولها را عوامالناس هم میتوانند تقلید كنند. نویسنده با بیان جزییاتی چون رقصیدن سام والتون به سبك بومیان هاوایی در والاستریت و یادداشت كوتاه جورج ایستمن پیش از خودكشی («من كارم را كردهام، پس چرا بمانم؟») به قصه سرایی خود روح بخشیده و نشان میدهد كه غولها در تمام لحظات بیداری خود، به فكر شركت خود بوده و از كاركنان خود نیز همین انتظار را داشته و برای خلق پدیدهای نو در دنیای كسبوكار، حاضر به پرداخت هر بهایی بودهاند.
غولها اگر با تشویق رهبری میكردند و اگر با ارعاب، كلید پیروزی آنها، ماموریت شفاف و رفتار یكدستی بود كه آرزوهایشان را به واقعیت مبدل میساخت. همچنین، آنها درك كاملی از چیزی داشتند كه باید عرضه میكردند و تعهد بیخدشهای نسبت به رسیدن به هدف خود داشتند. پایمردی آنها در فضایی پر از تردید، تشكیك و حتی استهزا، مشعلی بود برای هدایت دنبالهروان و برانگیختن آنها.