زندگي كسبوكاري هميشه شاهد مسائل پيشبينينشده، حيرتآور و غيرمترقبه بوده است. اما در دنياي بههمپيوسته امروز، پيچيدگي يك هنجار است. سيستمهايي كه پيشتر جدا مينمودند، اكنون متصل و پيوسته هستند و با آگاهي از شرايط آغازين نميتوان نتايج را پيشبيني كرد. عناصر تعاملي متفاوتي پيوسته دخيل هستند.
مديراني كه ميخواهند به اين مشكلات بپردازند بايد راهبردهاي جديدي اتخاذ كنند. آنها بايد ابزارهاي پيشبيني مهجورشده (براي مثال، ابزارهايي كه نقطه تمركز آن ميانگين است) را كنار بگذارند، زيرا اهميت حاشيه از ميانگين بيشتر است. در عوض، آنها بايد اطمينان حاصل كنند دادههايشان شامل حجم قابلقبولي از اطلاعات مبتني بر آينده است.
كاهش ريسك هم بسيار مهم است. مديران بايد اتكا به پيشبينيها را كاهش دهند. براي مثال، آنها ميتوانند نظر كاربران را در طراحي محصول دخالت دهند. آنها ميتوانند عناصر يك سيستم را تفكيك كرده به شكلي بازتر آنها را تركيب كنند تا پيامدهاي سوءكاركرد بخشي را حداقل سازند و براي گسترش قابليتهاي شركت خود به شركاي بيروني روي آورند. آنها ميتوانند تحليلهاي «سخت» را با شيوههاي «نرم» نظير داستانسرايي توام سازند تا احتمالات بالقوه مهم آينده را واقعيتر نشان دهند. آنها همچنين ميتوانند مصالحههايي را در پيش گيرند كه شكستهاي زودهنگام را كوچك نگه داشته و تنوع لازم انديشهها براي سازمان چابكي مهيا سازند كه در همه جبههها مواجه با پيچيدگي است.