By Hayagreeva Rao[1]
ناکامیهای پرهزینه در مدیریت نخبگان (از قبيل استخدام افراد نامناسب به دلایل اشتباهي یا ایجاد مشوقهای نامطلوب) اغلب ریشه در همان مراحل اولیه کارمندیابی یعنی طراحی شغل دارد که احتمال اشتباهکردن در آن زیاد است. مدیران اغلب وظایف متناقض را یکجا جمع میکنند، بدون اینکه به تاثیر شرح شغل بر کارمند مربوطه یا نحوه تخصیص زمان او به این کارها توجهی داشته باشند.
فصلی هرچند تاريك، اما مرتبط، از تاریخ رهبری، یعنی قرن هفدهم و دوران شکوه کاپیتان مورگان و کاپیتان کید را در نظر گیرید. اگر قرار بود چگونه شغل ناخدای یک کشتی دزدان دریایی را طراحی میکردید؟ وقتی از دانشجویان ام.بي.اِي و مدیران خواستم این شغل را طراحی کنند همه با اجماع دو حوزه از مسئولیتها را مشخص کردند: وظایف هدايتي[2] (امور استراتژيك نظير تعيين هدف، فرماندهی نبرد و مذاکره با متحدان برای تشکیل ناوگان) و وظایف حفاظتي[3] (کارهای عملیاتی مثل تخصیص نیروها، حلوفصل مناقشهها، تقسیم غنایم و سازماندهی مراقبت از بیماران و زخمیها). (جیمز بارون و دیوید کرپس این ردهبندیها را در کتاب «منابع انسانی استراتژیک»خود در سال 1999 معرفی کردند).