By Don Moyer
نوشته: دون موير
ترجمه: ميثاق سلطانی عرب
در كتاب «سرخوشي»، دانيل گيلبرت به كشف چند شيوه انسانها براي خوشحالسازي خود ميپردازد. براي مثال، «چشمان ما بهدنبال خواستههاي مغزمان هستند. تباني ميان اين دو در خدمت زندگي در فضاي واقعيت بيرحم و باور توهم است»: نشاني خوشايندي براي فرد، اما مكاني بد براي اداره كسبوكار.
به گفته جان هاموند، رالف كيني و هاوارد ريفا در «انتخابهاي هوشمندانه»، يك خطر، جستوجو براي «اطلاعات پشتيبان غريزه يا ديدگاه موجود خود و همزمان اجتناب از اطلاعات مخالف آنهاست.» به گفته دان لوالو و دانيل كانمن در «سراب موفقيت: چگونه خوشخيالي تصميم مديران را کمرنگ ميسازد»،گرايشي هم به پيشبينيهاي خوشبينانه به هنگام تحليل پيشنهادها براي سرمايهگذاريهاي هنگفت داريم. با گزافهپنداري در منافع احتمالي يك پروژه و ناديدن دامهاي بالقوه، مديران سازمانهاي خود را به سمت فعاليتهايي سوق ميدهند كه سرنوشت محتوم آنها برنياوردن انتظارات است.
مقابله با اين گرايشهاي ذاتي انسان ساده نيست. اما ميتوانيم درصدد جستوجوي آگاهانه شواهد ناقض برآييم. اين كار چندان دشوار نيست: كافي است چشمبندهاي مانع از ديدار آنها را برداريم.